خلاصة:
دو اصطلاح فلسفی موجود بالذات و موجود بالعرض، در حکمت متعالیه کلید فهم برخی از مهم ترین مبانی هستند. این مقاله درصدد پاسخ به چیستی این دو اصطلاح در فرهنگ صدرا و توضیح تمایز آن با معنای مقصود در فرهنگ اشراقی است؛ چراکه در نظام حکمت اشراق، ماهیت موجود بالذات و موجود بالعرض عقلی صرف و ذهنی محض است که هیچ نحو تقرر عینی، چه استقلالی و چه انتزاعی ندارد؛ لیکن در نظام حکمت متعالیه، وجود به عنوان موجود بالذات است و همه احکام آن در خارج موجود بالعرض هستند؛ موجودیت بالعرضی که برای تحقق در خارج به واسطه در عروض نیاز دارد. این واسطه که موجب اتصاف مجازی آن احکام به وصف موجودیت می گردد و آن را به نحو انتزاعی در خارج محقق می سازد، ریشه در ارتباط وجودی اتحادی آن احکام با متن وجود دارد. در فرهنگ صدرا این موجودات بالعرض به لحاظ اقسام ارتباط وجودی دست کم دو نوع مصداق دارند: معقولات اولی و معقولات ثانیه فلسفی. این دو مصداق هریک به نحوی خاص به گونه مجازی در متن واقع هستند و البته به موجودیت مجازی معقولات اولی، حیثیت نفادی و به موجودیت مجازی معقولات ثانیه فلسفی، حیثیت اندماجی گویند.
ملخص الجهاز:
"اینگونه اتصافها، ملاک «حیثیت تعلیلی» است؛ یا ملاک اتصاف، اتصاف بالعرض موصوف به وصف و موضوع به محمول میباشد؛ بهگونهایکه اولا این اتصاف مجازی در نگاه اول حقیقی به نظر میرسد، اما با تأمل عقلی و دقت تحلیلی راز حکم مجازی آن به دست میآید؛ ثانیا در دنیای تحلیل اگر موصوف از آن جهت که موصوف است، لحاظ گردد و بدون موصوف اصلی و حقیقی اعتبار شود، سلب وصف از آن صحیح میباشد؛ هرچند تا هنگام برقراری ارتباط وجودی در واقعیت صحت سلب جایز نیست و در صورت سلب، قضیه کاذب خواهد شد و گوینده به لحاظ متن واقع در وادی تناقض گویی میافتد؛ زیرا این اتصاف به دلیل آنکه از ارتباط وجودی نشئت میگیرد، واقعی است؛ همچنانکه ضروری نیز میباشد؛ زیرا بنا بر قاعدة «ان ما بالعرض یجب ان ینتهی الی ما بالذات» بازگشت مابالعرض به مابالذات ضروری است، وگرنه مابالعرض پنداری صرف خواهد بود.
البته باید یادآور شد که گرچه صدرالمتألهین معقولات ثانی فلسفی را اعتباری میداند، اما نزد وی معنای اعتباری، معنای مراد شیخ اشراق نیست که عقلی محض و ذهنی صرف باشد و تقرری حتی به صورت انتزاعی در خارج نداشته باشد؛ بلکه مرادش از اعتباری موجودی است که ریشة خارجی و عینی دارد و از متن وجود اصیل نشئت میگیرد و از آن متن برمیآید و به عنوان حیثیت متن در آن تقرر دارد و برای تقرر و تحقق خود به خارج از ذات و متن وجود نیازی ندارد."