ملخص الجهاز:
"استانبول در رسانهها، محل درگیری شدید و خون و آتش و گاز اشکآور بود، اما استانبولی که ما میدیدیم، مثل یک گربهی اشرافی، به زندگیاش ادامه میداد.
به فضای مقابل و بعد از پارک گزی که رسیدیم، محشری برپا بود، هزاران نفر معترض سنگ در دست و بعضا صورت پوشانده یک طرف بودند، پلیسی که مدام گاز اشکآور شلیک میکرد و سعی داشت با بولدوزر صف معترضان را بشکافد، طرف دیگر.
هی جلوتر رفتم و جلوتر رفتم، گاهی ترسیدم، گاهی جایم را عوض کردم، گاهی به عکس گرفتنم اعتراض کردند، گاهی پرتابم کردند این طرف و آن طرف، ساعت را که نگاه کردم، پنجاه و پنج دقیقه گذشته بود.
به موضع اولیه که برگشتم، نبود، آنجا را غرق در گاز اشکآور کرده بودند، سراسیمه به این طرف و آن طرف میدویدم که در شهر غریب زبانناآشنا، پیدایش کنم."