خلاصة:
از مهمترین اصول تفسیری مشترک میان مکتب معتزله و جریان مشهور به «نومعتزله»، مسئلة «تاویل» است که قرابت آن دو جریان به یکدیگر را به ذهن متبادر میکند، اما توجه به کارکرد آن نزد هریک از دو گروه، این قرابت را منتفی میسازد. نویسندگان این مقاله با روش «توصیف و تحلیل»، به بررسی تطبیقی دیدگاه تاویلی معتزله و نیز شخصیت مشهور نومعتزله، یعنی نصرحامد ابوزید پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که معتزله با مبنایی کاملا کلامی و اعتقادی، هرجا ظاهر آیات را با مبانی عقلی و اصول خمسة خویش، بهویژه در مسئلة تنزیه ذات الهی، ناسازگار مییافتند، دست به تاویل ظواهر آیات میزدند. اما نصرحامد ابوزید با تکیه بر مبانی متفاوت با معتزله و به دور از دغدغههای معتزله در تنزیه ذات الهی، از تاویل صرفا برای اثبات تاریخمندی قرآن و زمینهسازی برای تطبیق مفاهیم آن با مدرنیته بهره میبرد.
ملخص الجهاز:
قابل ذکر است که گرچه در برخی مقالات، مسئلة «تأویل» از دیدگاه مذاهب مختلف، از جمله معتزله بررسی شده و در برخی دیگر نیز به دیدگاه تأویلی ابوزید از جهاتی اشاره شده است، اما در هیچیک، مقایسهای تطبیقی میان این دو نگاه با هدف نفی نسبت میان آنها به چشم نمیخورد.
از دیدگاه معتزله، دلالت زبانی به دو شرط قابل فهم است: شرط اول وضع، و شرط دوم شناخت قصد متکلم (همان، ج5، ص166)؛ زیرا وضع بهتنهایی مفهوم کلام را نمیرساند و طبیعی است که برای فهم کلام هر گویندهای یا استدلال به آن، قصد او لحاظ شود (قابل ذکر است که این دیدگاه اختصاص به معتزله ندارد و علمای اصولی شیعه نیز بر آن تأکید داشتهاند)؛ به این معنا که مخاطب برای تشخیص هدف گوینده و فهم جملات یا عبارات او، باید خود را در موقعیت گوینده قرار دهد تا هدف او را بهدرستی درک کند.
رویکرد تأویلی نصر حامد ابوزید در این بخش، آراء تأویلی نصر حامد ابوزید بهعنوان مهمترین چهرة نومعتزله بررسی و تحلیل میشود و نتایج نگاه تأویلی او در تفسیر قرآن تبیین میگردد: یکی از واژگانی که ابوزید بسیار از آن استفاده میکند واژة تاریخ (التأریخیه) است؛ به این معنا که خداوند قرآن را در برهة زمانی خاصی و مبتنی بر نظام فرهنگی و زبانی مردم آن زمان نازل کرده است (ابوزید، 1389، ص96).