خلاصة:
سیاست خارجی ترکیه در سالهای 2014 تا 2016 در فرایند عثمانگرایی جدید قرار گرفت؛ یعنی حوزههای جداشده از امپراتوری عثمانی در سال 1919 و براساس معاهده سور بخشی از حوزه خارج نزدیک ترکیه خواهد بود. براساس چنین نگرشی، رهبران سیاسی جدید ترکیه گرایش به مذهبگرایی را با الگوهای کنش راهبردی جدید در مقابله با ایران پیوند دادند. در این فرایند، داود اوغلو و اردوغان از فضای موازنهگرایی راهبردی خارج شدند و برای تاثیرگذاری در حوزه خارج نزدیک، به جهان عرب گرایش پیدا کردند. گذار از موازنهگرایی را میتوان انعکاس ظهور سازوکارهای مربوط به نوعثمانگرایی دانست. نوعثمانگرایی با واقعیتهای مربوط به خلافت و گروههای خلافتگرا پیوند پیدا کرده است. اگرچه داود اوغلو نظریه «عمق راهبردی، موقعیت ترکیه در صحنه بینالمللی» را ارائه کرد؛ اما چنین رویکردی، نتوانست در سیاست امنیتی ترکیه زمینههای مربوط به موازنهگرایی منطقهای را ایجاد کند. پیوندهای راهبردی ترکیه و عربستان روند موازنهگرایی را تحت تاثیر قرار داده است. در این مقاله نشان داده میشود که «راهبرد موازنهگرایی» برای به حداقلرساندن تضادهای ترکیه با محیط پیرامونی بهویژه خاورمیانه عربی و شرق مدیترانه کارکرد خود را از دست داده است. سوال اصلی مقاله این است که: «چرا موازنهگرایی راهبردی در سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه دگرگون شده است؟» فرضیه مقاله بر این موضوع تاکید دارد که: «بحرانهای منطقهای و شکلگیری تضادهای امنیتی جدید در خاورمیانه زمینه حمایت از خلافتگرایی منطقهای در سیاست خارجی ترکیه را اجتنابناپذیر ساخته است؛ درحالیکه موازنهگرایی راهبردی ترکیه معطوف به گسترش الگوی تعامل همکاری ـ رقابت براساس ضرورتهای سیاست بینالملل و نیازهای راهبردی ترکیه در پیمانهای منطقهای و جهانی» است.
With the start of the presidency of Barack Obama and his promise to change, America's foreign policy orientation altered from the Middle East to Asia, so that Obama during his presidency has made great efforts to focus United States' attention and resources to Asia-Pacific. What is the reason of America's strategic orientation change under the Obama presidency from the Middle East to Asia-Pacific? Where should be pursued the context of this change? Due to the proximity of the Obama doctrine to political realism principles, the reason of this change must be tracked on the Obama's realistic policies. Therefore, this study tries to show that how Obama's realistic foreign policy changed the strategic orientation of this country by using the analytical - explanatory method. In this regard, after examining the theory of political realism and Obama realistic doctrine, the Pivot to Asia strategy will be explored which represents an important change in the United States foreign policy from the Middle East to Asia-Pacific.