خلاصة:
«قدرت» و «حاکمیت» از جمله مفاهیم کلیدی و اساسی در اندیشه سیاسی و فلسفی محسوب می شود. مفاهیم فوق الذکر از دوره باستان (نظریات کلاسیک) تا تفکر پست مدرن همواره در بطن توجه اندیشمندان علوم گوناگون قرار داشته است. در این مقاله تلاش شده است تا برای پرسش هایی نظیر اینکه اصولا قدرت در اختیار چه کسانی است و عناصر اصلی قدرت و حکمروایی شهری کدام اند؟ به عبارتی چه کسی یا کسانی بر شهرها حکومت می کنند؟ پاسخی بیابیم که بالطبع با توجه به تحول نظریه های مربوطه و دامنه ی مجادله برانگیز آن در هر دوره تلاش شده است سیر تحول آن در دوره-های گوناگون و تفکر پست مدرن بررسی شود. علاوه بر آن به مباحث و نظریه های قدرت شهری به-صورت اختصاصی توجه شده است. نتایج مطالعات نشان می دهد که قدرت، در آراء متقدمان به صورت پدیده ای قابل مشاهده و ملموس دیده می شد . دوران میانه تفکر غالب بر «الهیات قدرت» دور می زد تا اینکه در دوران مدرن این مفهوم توسط هابز تئوریزه می گردد. در این دوران حاکمیت را عمدتا قدرت مطلق بر می شمردند، اما عمده ترین تغییری که این مفهوم در دوران اخیر بویژه در تفکر پست مدرن به خود دیده است تغییر ماهیت از پدیده ای قابل رویت به پدیده ای نرم بوده است، به-نحوی که خاصیت همه شمول به خود گرفته است. همچنین نظریه های مطالعه قدرت شهری گواه آن است که نظریه رژیم، نزدیک ترین نظریه به رویکرد حکمروایی شهری است.
ملخص الجهاز:
با توجه به حضور عناصر و بازیگران قدرت که بیش از هر زمانی بر حضور خود در شهرها پافشاری می کنند تلاش شده است به تحول این مفهوم در نظریه پردازیهای گوناگون و در بستر شهر به عنوان تجلی گاه فضایی بازیگران فوق توجه شود.
به لحاظ روششناختی ، در دیدگاه اول از قدرت، بر مبنای تفکر نظریه پردازان چهره دوم قدرت، یعنی «پیتر بکراچ ٤» و «مورتون باراتز٥» بیش از حد بر اهمیت ابتکار تصمیم گیری تأکید می شود و به این امر اشاره دارد که در برخی موارد، اعمال قدرت به توانایی محدودسازی حوزهی کنش دیگر افراد اشاره می نماید.
در پایان این بخش باید اشاره کرد که برخلاف دوران مدرن و پیشامدرن که قدرت بیشتر جنبه ی سیاسی دارد، در تفکر پسامدرن، قدرت شمولیت گستردهای یافته و همه عرصه ها را دربر می گیرد (همان منبع :١٤٣) و قدرت بیش از هر زمانی پراکنده و متکثر شده است .
نظریه پردازان نخبه گرا، اگرچه در ماهیت و ترکیب نخبگان و اینکه چگونه حکومت می کنند و چگونه تحول می یابند متفاوتند، اما اکثریت آنها بر سر این موضوع که منابع اصلی قدرت در شهرها در اختیار صاحبان املاک و مستغلات و رؤسای صنایع ، کنترلکنندگان بخش های اصلی است ، توافق دارند.
پ. دیدگاه اقتصاد سیاسی از دیدگاه اقتصاد سیاسی ، مسأله ای که در نظریه های مطالعات قدرت در اجتماعات محلی وجود دارد این است که آنها تنها ساز وکارهای فرایند تصمیم گیری را نشان می دهند.