ملخص الجهاز:
تحلیل همین اخلاق می تواند پایه های روان شناسی قضایی قرار گیرد و به صورت رشته ی جدیدی در دانش حقوق جای گیرد.
نخستین اثر روانی حرفه ی قضا عادت به استدلال و توجیه و پرهیز از گزافه گویی و سخن های بی دلیل است .
قاضی حکمران مطلق نیست ، سخنگوی عدالت و اخلاق است و تنها به قدرت خویش تکیه نمی کند، ناچار است که دو طرف دعوا و دادگاه بالاتر را به درستی تصمیم خود قانع سازد و برای رسیدن به این هدف ناگزیر است که استدلال کند.
یکی از دشواریهای قضا این است که دادرس نمی تواند عدالتی را که از جمع گفته ها و دلیل ها احساس می کند بی پرده بیان دارد.
از نظر شغلی او باید بر احساس خود غالب آید و عدالت را در چارچوب قوانین و رسوم قضایی و عرف عرضه کند و به همین دلیل ناچاراست استدلال خود را چنان بیاراید که آنچه را او می خواهد در چهره ی «نتیجه ی منطقی قوانین » جلوه گر شود.
نظریه پردازان و استادان حقوق نیز از همین سفره ی گسترده زمینه های پیوند تصمیم های پراکنده ودستیابی به قواعد حاکم بر رویه ی قضایی را می یابند و به طور خلاصه مسیر حرکت عدالت و حقوق زنده روشن می شود.
فایده های عملی و انکار ناپذیر استدلال سبب شده است که این رسم معقول چهره ی جهانی یابد و در قوانین آیین دادرسی رسوخ کند که قانون اساسی ما نیز به عنوان یکی از پایه های حقگزاری به آن پرداخته است ...