ملخص الجهاز:
شبی که امام نخوابیدند در سالهایی که امام ناراحتی قلبی داشتند، امکاناتی نداشتیم.
دکترها میآمدند فشار ایشان را میگرفتند و میرفتند.
امام در اتاقشان بودند.
ساعت 10 شب شام میخوردند 10 و نیم میخوابیدند.
بستگی به چرخش سال همیشه نیم ساعت بعد از شام میخوابیدند.
به درخواست حاج احمدآقا من بعد از شام در اتاق امام مراقب ایشان بودم.
معمولا ساعت یک از خواب بیدار میشدند.
یک شب در دفتر بودم حاج احمدآقا آمد گفت کنار تلفن بنشین تماس ضروری داریم.
فهمیدم بین دو نفر از علمای یکی از شهرها اختلافی ایجاد شده و خبر این اختلاف به امام رسیده و ایشان نگرانند.
تا ساعت 12:30 شب منتظر بودیم تا فرمانده سپاه آن شهر تماس گرفت و گفت به حاج احمدآقا بگویید بین این دو نفر آشتی برقرار کردیم.
آن شب امام نخوابید تا نیمه شب.
*احترام متقابل امام و علما روزی میرزاجواد آقای تهرانی به دیدار امام آمدند منزل آقای یزدی.
جالب این بود که امام ایشان را همراه خود برای دیدار با مردم بردند.
مقابل درب به ایشان اصرار میکردند که جلوتر از امام برود.
مقابل مردم صندلی برای امام گذاشتند، امام گفتند یا برای ایشان هم صندلی بیاورید یا من هم میایستم.
سوتیتر امام خمینی مقابل در مسجد جمکران پیاده شده و وارد صحن مسجد شدند.
حدود نیم ساعت در مسجد بودند و نماز خواندند