خلاصة:
مولد اولیة طراح فکر، هدف، و ایدة ساختاردهنده ای است که او در ابتدای کار برمی گزیند و اقدامات طراحانة بعدی را به تبع آن انجام می دهد . نقش مولد اولیه، این عامل آغازگر و توسعه دهندة طرح، از طرفی و همچنین پیچیدگی و چالش برانگیز بودن مرحلة شکل گیری مولدها برای طراحان خصوصا دانشجویان طراحی از طرف دیگر، پژوهش های مهمی را در حوزة طراحی پژوهی موجب گردیده است. اگر بپذیریم که طراحی یک فرایند مبتنی بر دانش است، نقش مهم دانش طراح نسبت به موقعیت طراحی، که شامل موضوع و بستر طرح است، در مرحلة شکل گیری مولد اولیه و آغاز طراحی نیازی به اثبات ندارد. تجربة طراحی و آموزش آن نشان می دهد که مطالعات اولیه و جمع آوری اطلاعات در شروع طراحی دانشی را در خصوص موقعیت طراحی می سازد که معمولا کمک موثری به شکل گیری مولد اولیه و آغاز طراحی نمی کند. این دانش از موقعیت طراحی، از روندی تحلیلی کسب می شود و به همین دلیل معمولا توانایی ایجاد یک تصور منسجم و یکپارچه از موقعیت طراحی را ندارد. مقالة حاضر معرفی نوعی از دانش طراحی است که نقش موثرتری در شکل گیری مولدها داشته باشد. دانش طراحی معماری را بر اساس « نظریة دانش ضمنی » می توان به دو نوع دانش ضمنی (شخصی) و صریح تقسیم کرد. در این تقسیم بندی، دانش شخصی، طبق تعریف، دانش غیرقابل گفتن و منحصر به فرد، در بین عوامل موثر بر طراحی و موقعیت طراحی است، که از طریق تجربة مستقیم کسب می شود. دانش صریح، در مقابل، دانش قابل بیان و عمومی در میان عوامل مذکور است. مطالعه و استخراج وجوه این دو گونه دانش از یک سو و وجوه مولدهای اولیه از سوی دیگر، مبین این واقعیت است که دانش شخصی، با اتکا به دریافتی از کلیت یکپارچه و معنادار موقعیت طراحی که ترجیحات و باورهای شخصی طراح از موضوع و بستر طراحی را نیز در بر می گیرد، نقش موثرتری در شکل گیری مولدهای اولیه به منزلة یک کل یکپارچة ناشی از ساختار ذهنی طراح دارد.