خلاصة:
بهاء ولد به عنوان عارف و صوفی بزرگ اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ، بیشتر از حیث آنکه یکی از کبار مشایخ صوفیه و پدر مولانای کبیر است مورد توجه و تحسین بوده است ؛ همچنین با تنها کتاب بی نظیرش – معارف- که نمونه اعلای ساده نویسی و مهارت نگارنده در آماده ساختن الفاظ برای ادای معانی لطیف و زیباست و بیان نکات دشوار و ظریف در لباسی جذاب و دلپذیر در حیطه ادبیات مورد توجه و مثال بوده ؛ اما پرداختن به آرا و نظریات وی در باب روح ، نفس ، روان آدمی در کتب علم النفس قدیمی دیده نشده ؛ حتی امروز هم به آراء تربیتی بهاء ولد در مورد روح و روان انسان کمتر بها داده شده است . این مقال سعی کرده؛ این نظریات و عقاید را از کتاب معارف استخراج کند و بهاء ولد را به عنوان یکی از نظریه پردازان حوزه روانشناسی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم معرفی نماید .
ملخص الجهاز:
بررسی برخی از آراء بهاء ولد در حوزه علم النفس دکترمحمود براتی ١ تاریخ دریافت :٢ ٨٧/١٠/٩ سهیلا کدیوری ٢ تاریخ پذیرش قطعی : ٨٧/١٢/٧ چکیده بهاء ولد به عنوان عارف و صوفی بزرگ اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ، بیـشتر از حیث آنکه یکی از کبار مشایخ صوفیه و پدر مولانای کبیر است مورد توجـه و تحـسین بوده است ؛ همچنین با تنها کتاب بی نظیرش – معارف - که نمونه اعلای ساده نویـسی و مهارت نگارنده در آماده ساختن الفـاظ بـرای ادای معـانی لطیـف و زیباسـت و بیـان نکات دشوار و ظریف در لباسی جذاب و دلپذیر در حیطة ادبیات مـورد توجـه و مثـال بوده ؛ اما پرداختن به آرا و نظریات وی در باب روح ، نفس ، روان آدمی در کتب علـم النفس قدیمی دیده نشده ؛ حتی امروز هم به آراء تربیتی بهاء ولد در مورد روح و روان انسان کمتر بها داده شده است .
این دیدگاه در شعر مولانا نیز باز تابیده است و روشنتر بیان شده است : عقـل نـورانی و نیکـو طالـب اسـت نفس ظلمانی بر او چون غالب است زانکــه او در خانــه عقلــت غریــب بر در خود سگ بود شیر مهیب (مولوی ،١٣٦٢ ،٣، ٢٥٥٨) عقل تو دسـتور و مغلـوب هواسـت در وجــودت رهــزن راه خداســت وای آن شد کـه وزیـرش ایـن بـود جــای هــر دو دوزخ پــر کــین بــود (همان ، ١٢٤٦ ، ٣) وی عقل و حواس خمسه و حرکات بیرونی و نمودهـای جـسمانی را دارای منبـع روحانی و درونی میداند چنانکه عقل یا روح برای به اطاعت کـشاندن نفـس ملـزم گشته است ، اما حواس خمسه را پنج جوی روان در روح میدانـد و روح را نـشئه ای الهی میداند و همواره از دقت به جزء به جزء نظرهای روح خود بـه آفریـدگار هستی ، پدیدآورندة روح میرسد و البته قابل توجه و تأمل است کـه بهـاء ولـد در مورد دیدگاههای خود فعل دیدن را بکار میبرد و دیدن خود خبـری از مکاشـفه ای 1 میدهد که بهاء ولد در آن پی به حقیقت روح برده است .