خلاصة:
کار ما در مواجهه با فیلسوفان هر مکتب و نحله یی تنها این نیست که آموزه ها و اندیشه های آنان را تقریر و تشریح کنیم، بل این است که تلاش کنیم و از خودمان بپرسیم که اگر آن فیلسوفان با همان عینک معرفتی و فلسفی که بر چشم دارند به جهان ما و مسائل و دشواریهای کنونی ما مینگریستند، این جهان و مسائل آن چگونه بر ایشان پدیدار میشد و چه راهکارهایی را برای برون رفت از دشواریها و بن بستهای آن پیش مینهادند.
ازاینرو، در نوشتار پیش رو تلاش بر این است که نظریه های رشد شناختی کودک با اتکا به دیدگاه فوق در باب فلسفه و فیلسوفان استخراج و استنتاج شود. برای این منظور چهار فیلسوف که از استوانه های بنیانگذار فلسفه ایرانی بشمار میروند، برگزید شده و دیدگاههای آنان درباب نظریه رشد شناختی بررسی و بازکاوی شده است. پر پیداست که فیلسوفان متقدم ایرانی دیدگاه ویژه یی یا اثر مستقلی درباب رشد شناختی کودک ندارند. با اینهمه، اگر بناست نظریه رشد شناختی کودک استخراج شود بیش از هر چیز بایستی به سراغ شناخت شناسی برویم که در سنت فلسفه ایرانی به «نفس شناسی» موسوم است.
پس از ورود برنامه «فلسفه و کودک» در ایران، بسیاری از دست اندرکاران این حوزه شتابزده به برگزاری کارگاهها و حلقه های کندوکاو در مدارس و پژوهشگاهها پرداختند و به بررسی و ارزیابیهای آماری و توصیفی در این زمینه روی آوردند، بی آنکه مبانی، اصول، زمینه ها و پیش زمینه های این برنامه را که اغلب با فرهنگ و فلسفه ایرانی ناسازوار بودند، بررسی و ارزیابی تحلیلی نقادانه و موشکافانه کنند. عدم آگاهی از مبانی و اصول نظری هم در میان موافقان برنامه «فلسفه و کودک» و هم در میان مخالفان آن آشکار و هویداست. در این نوشتار، برای نخستین بار نظریه های رشد شناختی کودک در بستر و زمینه فلسفه ایرانی و در اندیشه و چشم انداز چهار فیلسوف قدر و مکتب ساز ایرانی فارابی، ابن سینا، سهروردی و ملاصدرای شیرازی طرح و نقد میشوند. پی ریزی و پایگذاری هر گونه دستگاه و برنامه فلسفی نوین بدون شناخت پس زمینه ها و شالوده های پیشین و نهفته در دل هر فرهنگ و فلسفه یی امری محال و دور از منطق بنظر می آید؛ چراکه حصول هرگونه معرفت و سرانجام هر عمل حاصل از آن تنها بر پایه شناخته ها و دانسته های از پیش بوده فراهم می آید.