ملخص الجهاز:
در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیت کار و وجودش در توقف نکردن بود.
در راه است، در راهی شدن است، در رهایی جستن است که سی مرغ به سیمرغ بدل تواند شد.
و این نیاز از دلبستگی اش به همه جلوه های هستی سرچشمه می گرفت.
زندگی روزانه، هرچند دیواری در برابر این کمال جویی بالا آورد، سرانجام در موج های رو به گسترش جویندگی ها حل خواهد شد.
تفاوت فقط در آن خواهد بود که شعر با واحد واژه گفته می شود و زندگی با واحد زمان.
همه می دانند که در ماشینی که به ماشین او خورد، خردسالان بودند و گمان می رود که انگیزه این تصادف، بیم از خطر برای خردسالان بوده است.
سرایت شعر اوست، سرایت نیروهای باروری و رهایی است.
در این چاله ریشه های درخت بود.
یگانه دلگرمی آن خواهد بود که کالبدش به ریشه ها پیوسته است.