ملخص الجهاز:
مثل یک دریا گسترده و آرام امیرهوشنگ اردلان متن سخنرانی در شب علیقلی ضیایی امروز روز شگفت انگیزی برای من است.
سه ماه پیش، در کنار علیقلی عزیز، در کارگاه معماریمان و در جوار جناب شافعی درباره همین برنامه گفتگو می کردیم و من امروز چگونه باور کنم که علی نیست.
تنها چیزی که امشب می توانم بگویم، ناباوری من است.
ناباوری یکی از حس های شگفت آدمی است.
من با علیقلی همکار بودم.
بیشترین چهره ای که در مدار نگاه من بود، چهره علیقلی بود: نجیب، سربه زیر، مثل یک دریا گسترده و آرام.
خاطره ای که دارم مربوط به سی و هفت سال پیش است.
همان طور که جناب مهندس کلانتری فرمودند، آن سال فرصتی هم برای من دست داد تا در دانشگاه تهران، یعنی خانه دومم، حضور پیدا کنم و با چهره هایی چون علی عزیز آشنا شوم.
باورم نیست که یکباره و در دم ناگاه (رجوع شود به تصوير صفحه)آن به سر زیر نگه، یاور آرام نجیب بیخبر یکسره پا در سفری تا به لاهوت خدا باز و آزاد و رها بکشد نقشه بار دگر آمدن از سر بکشد حسرت یافتن دختر و همسر بکشد.
از کسی می گویم که در این شهر پر از همهمه، آکنده ز دود شاه بیت غزلی سوخته بود کم سخن، رام و خموش با کلامی همه آرامش و مهر خسته از بار گران بردن و افتاده ز دوش.
• مهندس امیرهوشنگ اردلان از سالهای دوستی و همکاری با علیقلی ضیایی سخن گفت.