"بعد آمدند دم بانک خواستند که چراغهای بانک را بیاورند پائین،نوکرهای بانک گفتند رئیس ما خوابست وقتی که بیدار شد خبر میدهیم،برمیداریم.
عرض دیگر یکنفر شیخ محمد نام رفت در بلندی،بنا کرد فریاد زدن،که ای مردم اگر که شاه مشروطه را قبول کرد که هیچ،والا ما میگوئیم که او پسر مظفر الدین شاه نیست از اولاد کسی دیگر میباشد.
عرض دیگر میرزا ابراهیم نامی رفت بالای بلندی،گفت این مردم بدانید که ملت تمام عریضه خدمت شاه عرض کردیم،شما هم بدانید.
و جمعیت هم اینقدر بود که تا دم در جمع بودند،گفت پنج شرط کردهایم:شرط اول آنکه اینها را که کشتهاند باید خونیها را بیاورند تقاص کنند،بعد شاه هم از ملک خودش برای ورثهها مواجب قرار بگذارد.
شرط چهارم آنکه ملک التجار را هم باید بیاورند در مجلس از جهت دزدی او که در راه استاره[آستارا]معلوم شده دست او را هم در مجلس ببرند،مال او هم توقیف باشد."