خلاصة:
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی بر نشخوار فکری و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی- جبری بود. این پژوهش یک طرح آزمایشی با پیشآزمون- پسآزمون بود. حجم نمونه شامل 80 بیمار مبتلا به اختلال افسردگی و وسواس بود که طبق تشخیص روانپزشک و برحسب ملاکهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تشخیص داده شده و به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در گروه آزمایشی و گروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای بهکارگرفته شده شامل پروتکل شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی ساختهی سگال، ویلیامز و تیزدیل، پرسشنامهی نشخوارفکری و پرسشنامهی نگرشهای ناکارآمد بود. برای اجرا، ابتدا از هر دو گروه پیشآزمون گرفته شد. سپس، گروه آزمایشی طی 8 جلسه 90 دقیقهای با روش شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی آموزش دیدند و بعد از اتمام جلسات از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. جهت تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی موجب کاهش نشخوارفکری و نگرشهای ناکارآمد در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و وسواسی-جبری در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل در مرحلهپسآزمون شد (001/0>p). در نهایت میتوان چنین نتیجه گرفت که در رویکرد شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، افراد از طریق رابطهی جدیدی که با افکار برقرار میکنند، احساس بهبودی بیشتری پیدا میکنند. به همین علت پیشبینی میگردد که بتوان از این روش درمانی هم بهصورت انحصاری و هم تلفیقی در درمان اختلالات روانی و جسمی استفاده نمود.
ملخص الجهاز:
نتايج پژوهش حاکي از آن بود که شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي موجب کاهش نشخوارفکري و نگرش هاي ناکارآمد در بيماران مبتلا به اختلال افسردگي اساسي و وسواسي-جبري در گروه آزمايشي در مقايسه با گروه کنترل در مرحله ي پس آزمون شد (٠٠٠١>p).
شماري از پژوهش ها اثربخشي شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي را بر کاهش نشانگان وسواس فکري- عملي، کاهش نشخوارفکري و افسردگي، بهزيستي رواني، اضطراب و افسردگي (٢٠٠٧ ,Kesper &Grossman, Tiefenthaler-Gilmer, Raysz, )، پيشگيري از خودکشي (٢٠٠٦ ,Fennell &Williams, Duggan, Crane, )، تحمل درد، سلامت روان (٢٠٠٧ ,Skinner &Kingston, Chadwick, Meron, ) و کاهش علائم جسماني و رواني بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد (٢٠٠٧ ,Langenberg &Pradhan, Baumgarten, ) نشان داده اند.
(٢٠١٤) Ariana-Kia, Moradi, and Hatami پژوهشي با عنوان اثربخشي درمان ترکيبي فعال سازي رفتاري کوتاه مدت و شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي در بيماران مبتلا به اختلال افسردگي اساسي انجام دادند.
اين روش درماني، نويد تازه اي در پيشرفت رويکرد شناختي رفتاري در درمان افسردگي است ، چرا که آموزش ذهن آگاهي به همراه يادگيريهاي فراشناختي و راهبردهاي رفتاري به گسترش افکار جديد، کاهش هيجانات ناخوشايند و کاهش 1- mindfulness based cognitive therapy (MBCT) نشخوارهاي فکري و پاسخ هاي اضطراب آميز مي انجامد (٢٠٠٩ ,Crane).
در تبيين نتيجه ي پژوهش حاضر مبني بر تأثير شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي در کاهش نگرش هاي ناکارآمد، مي توان چنين استدلال کرد که وجود نگرش هاي ناکارآمد در بيماران افسرده به عنوان يکي از موضوعات آسيب شناختي مورد تأکيد بسياري از نظريه پردازان شناختي- رفتاري قرار گرفته است (٢٠٠٤ ,Haeffel &Hankin, Abramson, Miller, ).