ملخص الجهاز:
"1من فکر میکنم که از همین توهینها و ظلمها بود که ابو العلاء به روزگار بدبین شده و قید زندگی و زن و بچه را زده به قول ناصر خسرو به نان جوین ساخته و حتی فرزندی از خود بجای ننهاده و دستور داده بر قبرش این عبارت را بنویسند«هذا جناه ابی، و ما جنیت باحد»نه از جهت تعمق در خلقت بشر و بیچارگیهای او،آخر چه ظلمی بالاتر ازین که آدم کور باشد و خدای نعمت بینائی را از او دریغ داشته باشد،آنوقت نزدیکترین آدم به آدمی،وسائل تمسخر او را فراهم سازد:معروف است که ابو سعید رستمی-از اکابر آن زمان-گاهگاه ابو العلاء را نزد خلیفه میبرد2و چون به بارگاه خلیفه میرسیدند با اینکه ارتفاع در ورودی بسیار بود،ابو سعید به ابو العلاء میگفت:خم شو که سرت به چارچوب در نخورد.
صاحب«بهشت گمشده»غزلی در باب کوری خود دارد که مرحوم صورتگر آنرا ترجمه کرده،بیمناسبت نیست گلایه کفرآلود این شاعر زبردست کور را هم بشنویم: «وقتی اندیشه میکنم که درین پهنه تاریک و بیکرانه جهان،نور چشم من پیش از آنکه نیمی از حیات طی شده باشد تلف شده است و تنها همان یک نیروی احساس هم که در من هست و بایستی مرگ آنرا از کف من برباید در من بیفائده و بیثمر مانده است،و با اینهمه روان من با میلی سرشار آمادهء خدمتگزاری آفریننده من است و میخواهد حساب درستی از حیات من به خداوند تسلیم کند و از سخط وی پرهیز دارد،از خود میپرسم آیا خداوند که مرا از نور محروم ساخته است خدمتی هم از من میخواهد؟ اما صبر که جلوگیر اینگونه زمزمههای نهانی است بدون درنگ به من پاسخ میدهد که خداوند به کار آدمی نیازمند نیست و به مواهب خویش نیز طمع ندارد،آنان که گردن در زیر زنجیر طاعت وی نهند و پیش وی تسلیم محضند بهتر از دیگران حق خدمت بجای میآورند، زیرا ملکوت وی عظیم است."