خلاصة:
جامعه مفهومی انتزاعی است و غالباً از طریق چیزی ملموس و عینی درک میشود. در این باره، یکی از حوزههای عینی که در شکلگیری استعاره از آن کمک گرفته میشود، اندامهای بدن است. هدف این مقاله تبیین استعارهها در بینش جامعهشناختی دورکیم بر اساس نظریه معاصر استعارهی لیکاف است. روش پژوهش بهصورت توصیفی- تحلیلی و جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است. از یکسو استعارهها در تکوین نظریه جامعه-شناختی دورکیم اثربخش بودهاند، زیرا مفاهیم انتزاعی در ذهن انسان از طریق مفاهیم عینی ادراک میشوند؛ از سوی دیگر، پارادایمها نقش عمدهای در تولید مفاهیم و استعارهها دارند. رویکردهای اثباتی/ تطوری/ کارکردی در تخیّل جامعهشناختی دورکیم مؤثر بودهاند. بنابراین هم دورکیم در تولید مفاهیم و استعارات نقش داشته و هم پارادایمها در اندیشه او موثر بودهاند. هسته اصلی استعارات در تخیّل دورکیم استعاره پیشرفت است. وی غالباً از استعارههای قطبی و تقابلی برای مقایسه جوامع سنتی و مدرن استفاده میکند. او جوامع گذشته را فروتر از جوامع مدرن محسوب میکند و دوران مدرن را دوره بلوغ انسان میداند که توانسته در نسبت با جوامع سنتی، جهان پیچیدهتری را خلق کند. دورکیم این پیچیدگی را با بدن انسان و سلول تمثیل میکند و آن را ارگانیک میداند و برعکس جهان سنتی را با تمثیل شیانگارانه مکانیکی تلقی کرده و اجزای آن را مولکولی فرض میکند.
ملخص الجهاز:
استفاده دورکيم از تمثيل هاي ارگانيک در قوام بخشيدن نظريه پيشرفت ، تقسيم کار اجتماعي و گذار از همبستگي مکانيکي ١ به همبستگي ارگانيکي ٢ نقش بسزايي داشته است .
دورکيم نيز معتقد است که در جوامع سنتي ، گنجينه ي قوي از ضرب المثل ها و استعاره ها داشته اند، ولي در فرايند صنعتي شدن نه تنها ضرب المثل تازه اي ايجاد نکرده اند بلکه همان ضرب المثل هاي موجود نيز اندک اندک محو شده و معناي شان چنان از دست رفته است که ديگر کمتر کسي آن ها را درک مي کند.
بر مبناي نظريه ي ليکاف ، دورکيم استعاره دين را به مثابۀ حوزه مفهومي مبدأ براي تبيين حوزه انتزاعي مقصد (جامعه ) استفاده کرده است .
بر مبناي نظريه ي ليکاف ، دورکيم استعاره مکانيکي را به مثابه حوزه مفهومي مبدأ براي تبيين حوزه انتزاعي مقصد (جامعه سنتي ) استفاده کرده است .
له مان معتقد است که دورکيم هرچند از استعاره هاي زيستي بهره برده ، ولي در مصاديق آن ابهاماتي وجود دارد: «دورکيم ، با اين که گاه استعاره اش را خلط مي کند، عموما جامعه را همچون ارگانيسمي متشکل از نهادها و افراد تجسم مي کند؛ نهادها را به اندام و افراد را به سلول تشبيه مي کند.
در اين جا نيز دورکيم استعاره ارگانيکي را به مثابه حوزه مفهومي مبدأ براي تبيين حوزه انتزاعي مقصد (جامعه مدرن ) نگاشت کرده است .