خلاصة:
موضوع انحصار امامت در خاندان اهلبیت نبوت یا به عبارت دیگرء در نسل فاطمه (ع) و نیز ارادت به
آن خاندان، محوری استراتژیک بود که تمام اندیشهها و نحلههای فکری پراکنده شیعه را در ابتدا
متحد میکرد؛ اما با پیدایش علم کلام و نیز پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و همچنین
قیامهایی که بهمنظور خونخواهی آن شهیدان صورت گرفت. این اتحاد خدشهدار گردید و درنهایت
به ظهور فرقههایی منجر گردید. در نوشتار حاضر به نقش برخی از فرزندان امامان (ع) ازجمله محمد
بن حنفیهء زید بن علیء اسماعیل بن جعفر و عبدالله بن افطح و همچنین علل شکلگیری و گستردگی این فرقه های شیعی پرداخته خواهد شد.
روش انجام این پژوهش با استفاده از روشهای توصیفی و تحلیلی و با استفاده از منابع اصلی بوده
است. بدیهی است از تحقیقات نوین در تبیین مسئله سود برده شده است.
ملخص الجهاز:
نقش فرزندان ائمه (ع) در شکلگیری فرقه ها میثم عاملی 1 چکیده موضوع انحصار امامت در خاندان اهلبیت نبوت یا به عبارت دیگر، در نسل فاطمه (ع) و نیز ارادت به آن خاندان، محوری استراتژیک بود که تمام اندیشهها و نحلههای فکری پراکنده شیعه را در ابتدا متحد میکرد؛ اما با پیدایش علم کلام و نیز پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و همچنین قیامهایی که بهمنظور خونخواهی آن شهیدان صورت گرفت، این اتحاد خدشهدار گردید و درنهایت به ظهور فرقههایی منجر گردید.
آنگونه که خواهد آمد در بین محمد بن حنفیه، زید، اسماعیل و عبدالله افطح؛ تنها این عبدالله فرزند امام صادق (ع) بود که داعیه جانشینی پدرش را به ناحق داشت که او نیز از سوی امام (ع) طرد گردید و دیگر فرزندان ایشان نهتنها از تهمت فرقه سازی مبرا هستند بلکه انسانهای بسیار پاک و شریفی بوده، که مطیع امام زمانه خود نیز بودهاند.
حتی در دو نامهای که گفته میشود که محمد حنفیه آنها را به مختار نوشته و در کتب تاریخ آمده، چیزی که مشعر به ادعای امارت و خلافت و مهدویت از سوی محمد باشد و یا اینکه مختار به امامت او قائل بوده و مردم را بهسوی او فراخواند و یا از جانب پسر خلیفه به امارت و وزارت منسوب شده و یا از وی انتقام خون امام حسین (ع) و یا دیگر شهیدان کربلا را خواسته باشد به چشم نمیخورد.
در سخنی دیگر و در حدیثی بسیار روشن یحیی فرزند زید در سخن با گروهی از شیعیان تأکید میکند که پدرم عاقلتر از آن است که به ناحق ادعایی کند بلکه ایشان گفت: «شمارا به آنچه مایه خشنودی آل محمد (ص) است دعوت میکنم، و منظور ایشان در این کلام، امام جعفر صادق (ع) بود (معروف حسینی، 1978: 68).