ملخص الجهاز:
"حکایت کربلائی کرم،گدای خدا، کدخدای کلاته«میر عماد» دور جالیز خویش،گرمگهی شاد و شاکر ز فیض رب عباد پرسه میزد به عادت معهود با سگ بیبخار خود«میلاد» شادمان از حصول حاصل خوب کشت و کاری به حد و بار زیاد کار یک کشتکار و شش مزدور همچو کبلای ما،همه استاد خطهء طوس و باغترهء دیم حاصلش بهترین جمله بلاد باغت آباد!طوس،کندوی شهد، آب و خاکت بهین بیاض و سواد خربزه قند و هندوانه نبات تیل مشکنگبین،زمین قناد بار موفور باغتره چنان تور پر ماهی و کرم صیاد *** باری،آن گرمگاه،درویشی رهروی ژنده پوش و بیزر و زاد دو ستون مرکبی،جریده روی پر ترک پا،مجردی چو جراد گل و گردن چو یال اسب و اسد سر و سبلت چو بیشهء آساد راحت از گیر و دار بود و نبود فارغ از چند و چون کون و فساد سر به هر گوشه و کنار جهان زده،چون ره،به پای استعداد گل مولای برگ سبز بدست جز ز مولا نکرده استمداد منقبت خوان روان و ابن سبیل بیخیال زر و زن و اولاد با تبر زین و خرقه و کشکول تکیه بر منتشا،به لب اوراد قرب ظهری در آن اواخر تیر رفته داغی فراز حدی حاد آمد از راه،تشنهتر ز کویر گفت:«هو،حق مدد!علی امداد!"