خلاصة:
ناتورالیسم که به عنوان مکتبی ادبی، در اواسط قرن نوزدهم در فرانسه سر برآورد دریچه ای نو به روی هنرمند گشود که در آن قهرمان داستانش دیگر نه انسان آرمانی رمانتیک بود نه حتی انسان عادی رئالیستی بلکه انسانی پست ترو پلیدتر از آن چه حتی در جهان بیرون می تواند باشد؛ یعنی حیوانی در شکل انسان که پلیدی خود را بویژه در شرایط دشوار بروز می دهد. این مکتب در سراسر جهان پیروانی یافت که در این میان صادق چوبک از مقلدانی است که در ترسیم فضای یاس آلود آکنده از جبر و ستم، گوی سبقت از دیگران ربوده است. در این مقاله که به شیوه ی تحلیلی به بررسی داستان چوبک پرداخته ایم در پی کشف عناصر ناتورالیستی در داستان او بوده ایم. نتیجه حاصل از بررسی نشان می دهد که تقریبا تمامی اصول این مکتب را در آثار چوبک می توان دید جبرگرایی، یاس وناامیدی وبه دنبال آن پوچ گرایی، استفاده از زبان محاوره، ضدیت با اخلاق، بی اعتقادی مذهبی، بهادادن به حیوانات و در مقابل تنزل دادن مقام انسانی در حد حیوان از ویژگی هایی است که در اکثر داستان های او به چشم می خورد. ولی در این میان داستان «مردی در قفس» او عصاره تمام ویژگی های مکتب ناتورالیسم است که ما در این مقال به بررسی این ویژگی ها پرداخته ایم.
ملخص الجهاز:
نتیجه حاصل از بررسی نشان میدهد که تقریبا تمامی اصول این مکتب را در آثار چوبک میتوان دید جبرگرایی، یاس وناامیدی وبه دنبال آن پوچگرایی، استفاده از زبان محاوره، ضدیت با اخلاق، بیاعتقادی مذهبی، بهادادن به حیوانات و در مقابل تنزل دادن مقام انسانی در حد حیوان از ویژگیهایی است که در اکثر داستانهای او به چشم میخورد.
البته باید توجه داشت که «حضور صرف برخی از نکات از قبیل: زاغه نشینی، الکلی بودن یا انحطاط جنسی و حتی ضداخلاقیگری و لاادریگری که غالبا مورد عنایت نویسندگان ناتورالیست است در هر زمان نمیتواند دلیل برانتساب آن اثر بدین مکتب باشد، بلکه ناتورالیسم حقیقی در ادبیات، دست کم به همان اندازه که در گرو موضوع است به روش کار نیز بر میگردد.
اکنون برای بررسی داستان به تکتک آراء ناتورالیستها اشاره کرده و داستان را بر پایه آنها تحلیل میکنیم: جبرگرایی یا دترمنیسم: زولا میگفت که «نویسنده باید به اکتشافهای داروین و برنار یعنی نظریهی اصل انواع، قاطعیت تاثیر محیط و قوانین وراثت توجه کند و او با در نظرگرفتن آرای این دو دانشمند چنین فرض میکند که دنیای بشری نیز تابع همان جبری است که بر سایر موجودات حکم فرما است و از سویی، به پیروی از برنار، همهی احساسات و افکار آدمی را نتیجه مستقیم تغییرهایی میداند که در ساختمان جسمانی او بوجود میآید که خود ساختمان جسمانی نیز بر مبنای قوانین وراثت، به او رسیده است.