خلاصة:
از دیرباز جنگ و صلح همواره جزئی جداییناپذیر از زندگی بشر بوده است. از اینرو نیاز به قدرت دفاعی، نیروی نظامی و تقاضا برای کالاهای مورد نیاز و مرتبط با امور دفاعی، بخش مهمی از دل نگرانیهای جوامع و دولتها را تشکیل میداده است. آزادی، استقلال، امنیت، حفظ حدود و ثغور مرزها و نیز شهروندان، ازجمله وظایف دولتمردان در هر کشوری است. لذا دولتها در پاسخ به موارد برشمرده، در چارچوب بودجه، باید بخشی از منابع خود را به امور دفاعی تخصیص دهند. این در حالی است که دفاع و امنیت نباید به نوسانات بازار وابسته باشد. اقتصاد دفاع و امنیت هر کشور باید از ثبات کامل برخوردار باشد؛ زیرا در مواقع بحران و نااطمینانی، تقاضا برای امور دفاعی و امنیتی افزایش مییابد. با توجه به محدودیت منابع تولید، بدیهی است موضوع اقتصاد دفاع همواره مورد توجه اقتصاددانان بوده است.
بهطور واضح مشخص نیست که نخستین بار کدام دانشمند واژه اقتصاد دفاع را وارد مباحث علمی نمود. به نظر میرسد که در اواخر قرن هفدهم میلادی یک فیلسوف و ریاضیدان آلمانی، واژه اقتصاد نظامی را وارد ادبیات اقتصادی نمود که در آن رابطه میان فعالیتهای نظامی و اقتصاد تبیین شده است. در این مقاله تلاش میشود تا به تفصیل اقتصاد دفاع تبیین شده و جایگاه آن در مکاتب مختلف اقتصادی ارائه شود.
For ages, war and peace have been an inseparable part of human life. Hence, the need for defensive power, military forces and the demand for weaponries has been an important issue of societies and governments. Freedom, independence, security, the preservation of the boundaries of the borders as well as citizens, are considered as the most important tasks of the statesmen in any country. Therefore, in responding to these needs, governments should allocate some share of their budget resources to defensive affairs. However, defense and security should not be dependent on market fluctuations. The economy of defense and security of every country should be in full stability, because during periods of crisis and uncertainty, the demand for defense and security increases. Considering the scarcity of resource, it is evident that the subject of economic defense has always been the subject of economists' attention. It is not clearly known that which scientist has introduced the term "economics of defense" into scientific discussions for the first time. It appears that a German philosopher and mathematician introduced the term military economics into economics literature in the late seventeenth century in which the relationship between military activities and economics was explained. In this study, we aim to explain in detail the defense economics and its place in various economic schools.
ملخص الجهاز:
اين موقعيت ويژه نيروهاي دفاعي است که سبب شده اقتصاددانان ، نيروهاي دفاعي را به عنوان «مورد خاص و ويژه بنگاه داري » مورد بررسي قرار داده تا بيشتر درباره چگونگي فرآيند توليد نيروهاي نظامي آگاهي کسب نمايند؛ بنابراين گروهي از اقتصاددانان رشته اي را به نام «اقتصاد دفاع » به عنوان بخشي از «دانش اقتصادي» ايجاد کردند.
آدام اسميت ٣ (١٧٩٠-١٧٢٣) که بنيان گذار اقتصاد مدرن است يک فصل از کتاب مشهور خود به نام «ماهيت و عوامل ثروت ملل » را که در سال ١٧٧٦ به چاپ رسيد به مبحث ارزش دفاع نيروهاي نظامي، سربازگيري و تأمين مالي نيروهاي نظامي اختصاص داد.
وي معتقد بود که نظريه هايي که توسط اسميت و ريکاردو مطرح شد، هزينه آموزش يک سرباز، تجهيزات و مخارج نيروي نظامي را به عنوان مخارج دفاعي قلمداد مي کردند در حالي که بعد جديد يعني هزينه زندگي انسان نيز بايد اضافه شود.
هرست ٤ در مطالعه خود در سال ١٩١١ با عنوان «اصول و بنيان هاي تأمين مالي جنگ » معتقد است : الف ) از نظر اقتصادي تمام مخارج نيروي نظامي اعم از زميني و دريايي و مهمات اتلاف منابع است .
اين ديدگاه از ديرباز توسط آدام اسميت مطرح شده بود (١٧٧٩) جايي که وي مطرح ميکند مقوله دفاع به دولت بستگي دارد، تصميم به جنگ و يا صلح يک فرآيند سياسي است .
Kimbroughy Kevin Laughrenz Roman Sheremeta, War and Conflict in Economics: Theories,Applications, and Recent Trends.
Keith Hartley and Todd Sandler (eds), Handbook in Defense Economics, Elsevier, pp 592-623.