خلاصة:
در برخی از کتابهای کلامی، برای اثبات ضرورت وحی، این استدلال مطرح میشود که از یک سو، علوم و صنایعی هست که برای بشر ضرورت دارد، و از سوی دیگر، عقل و تجربه عادی بشر برای دست یافتن به آنها کافی نیست. پس باید وحی چنین علوم و صنایعی را در اختیار بشر قرار دهد.
این استدلال، هم به نحو پیشینی و هم به نحو پسینی قابل طرح است؛ یعنی هم میتوان به نحو پیشینی استدلال کرد که چون چنین علوم و صنایعی برای بشر ضروری است، پس خدا باید آنها را از راه وحی در اختیار بشر قرار دهد، و هم میتوان به نحو پسینی گفت: چون چنین علوم و صنایعی عملا نزد بشر هست، پس وحیی در کار بوده است.
در این مقاله، بحث میشود که گرچه این سخن درست است که برخی از علوم و صنایع از راه عقل و تجربه عادی به دست نمیآید، اما صرف این نکته نمیتواند ضرورت پیشینی یا پسینی وحی را اثبات کند و ممکن است این علوم و صنایع از راههای غیر عادی دیگری جز وحی در اختیار بشر قرار گیرد.
In some theological books, to prove the necessity of revelation, it is argued that
on the one hand, there are the sciences and devices that are essential to
humankind, and on the other hand, ordinary human reason and experience are
not sufficient to obtain them. Thus, revelation must provide such knowledge for
man. This argument can be both a priori and a posteriori, meaning that it can be
a priori argued that because such sciences and devices are essential to humankind,
then God must provide them through revelation, and it can also be said a
posteriori: since human has already access to such sciences and devices
practically, so there has been a revelation. In this article, it is argued that although
it is true that some sciences and devices are not acquired through common sense
and experience, merely this fact cannot prove the a priori or a posteriori necessity
of revelation, and these sciences and devices may be revealed to humans in ways
other than revelation.
ملخص الجهاز:
این استدلال، هم به نحو پیشینی و هم به نحو پسینی قابل طرح است؛ یعنی هم میتوان به نحو پیشینی استدلال کرد که چون چنین علوم و صنایعی برای بشر ضروری است، پس خدا باید آنها را از راه وحی در اختیار بشر قرار دهد، و هم میتوان به نحو پسینی گفت: چون چنین علوم و صنایعی عملا نزد بشر هست، پس وحیی در کار بوده است.
حال چنانکه خواهیم دید، استدلال برخی از متکلمان این است که از وجود چنان معارفی میتوان بر ضرورت وحی استدلال کرد، به این نحو که چون بشر به خودی خود، به چنان شناختها و فنونی دسترسی پیدا نمیکرده است، حتما باید از راه وحی واجد آنها شده باشد.
نمونههای متعدد این اساطیر در فرهنگها و ملل گوناگون، که در اینجا تنها به چند اشارۀ گذرا دربارۀ آن بسنده کردیم، نشان میدهد که از دیرباز، این نکته مطمح نظر انسانها بوده که تجربه و دانش متعارف بشر برای دست یافتن به برخی از دانشها و فنون کافی نیست، و ازاینرو، باید آن را به منبعی فرابشری نسبت داد.
در قدم بعد، میتوان در این باره بحث کرد که این علوم آیا ضرورت پیشینی وحی و نبوت را ثابت میکند یا ضرورت پسینی آن را نشان میدهد؟ نقد و بررسی اثبات ضرورت وحی از راه علوم و فنون پنهان توجه به وضعیت خاص برخی از دانشها و شناختهای ویژه در تاریخ فرهنگ بشری و برقرار کردن نسبت میان آنها و دریافتها و ادراکات فراطبیعی انسانی، از دستاوردهای ارزشمند دیدگاه متکلمان و همة متفکرانی است که از چنین ارتباطی سخن گفتهاند.