خلاصة:
علم در سده اخیر سه وضعیت جدی را تجربه نموده است. مطابق وضعیت نخست، علم یک حقیقت کاملاً مستقل لحاظ شده است که براساس منطق اکتشاف علمی، صلابت و برتری خود را نسبت به سایر دانشهای غیر تجربی اعلام میدارد. در رویکرد دوم، علم بهمثابه دانشی متأثر از نقش روانی و اجتماعی کنشگرانِ خود، از اسطوره استقلالی پیشین فاصله گرفته و در عمل نشان داده است که پدیدهای اجتماعی است. برکنار از این دو رویکرد که اولی بر تمایز علم از غیرعلم و دومی بر در هم آمیختگی علم و غیرعلم تأکید دارند، رویکرد سوم بر شبکهای بودن علم تأکید دارد؛ شبکهای که تمامی علوم و معارف بشری و تحولات اجتماعی و سیاسی و اخلاقیات فردی و غیره در سرشت آن دخالت دارند و تمامیت آن بر جهت و روش تحقیق علوم تجربی اثر میگذارد. اینجاست که علوم تجربی همچون دیگر دانشها از رویکرد شبکهای برای حل مسائل و موضوعات خود بهره میبرد. این نوشتار درصدد است پس از توضیح سیر این سه جریان در تاریخ علم معاصر، ضرورت مطالعات شبکهای دانش را تبیین نماید.
In recent century, science has experienced three serious situations. According to the first one, it includes an independent nature, indicating its priority to the other sciences by scientific explorations. Based on the second position, the science allows for social roles. In the third situation, unlike the first and the second one in which the science is independently recognized, it is based on a general network of science; as the present network consists all fields of human knowledge, social transitions, personal ethics and etc. So, it will be an influential network on the research qualities. By interdisciplinary approach of scientific knowledge, as other fields of science, this scientific network applied the same interdisciplinary approach for resolving its problems. In what follows I shall deal with three scientific approaches in the history of contemporary science, and to shed some By interdisciplinary approach of scientific knowledge, as other fields of science, this scientific network applied the same interdisciplinary approach for resolving its problems. In what follows I shall deal with three scientific approaches in the history of contemporary science, and to shed some
ملخص الجهاز:
در طول اين نزاع ، علم گرايي به مثابه يک دين و کيش معتبر و غير قابل خدشه ، نه تنها دامن خود را از علوم انساني- که طبق ادعا، به آسيب ها و عيوبي چون عدم عينيت ، عدم دقت و گزينش ناپذيري، آزمـايش ناپـذيري، عدم ضرورت و کليت ، توافق ناپذيري و در مجموع ، فقدان بهره منـدي از معرفـت شناسـي معيـار آلـوده اسـت - برکنار داشت بلکه تلاش کرد معيارها و ضوابط و روش هاي معتبر خود را به حوزه دانش هـايي کـه تـا پـيش از اين به عنوان متعلقات علوم تجربي شناخته نميشدند نيز تسري داده و آن ها را به علوم طبيعـي تقليـل دهـد و يـا تحويل نمايد.
اين جبهه گيري در مقابل علم گرايي افراطي و انـدکي پـس از آن ، نقد مواضع پوزيتيويست ها و علم گرايان توسط خود فيلسوفان علمي چون پوپر و کواين و لاکاتوش و به تبع آن ها، جامعه شناسان معرفت و علم ، سبب شد تنديس مقدس علـم تجربـي- کـه بيشـترين نمـود خـود را در روش تحقيق و گزارش هاي علمي به نمايش ميگذاشت - و تا پيش از اين از هرگونه عيب و ايراد و اثرپـذيري خارجي مبرا دانسته ميشد ترک بردارد و بعد از سـه دهـه ، از ايـن تنـديس چيـزي جـز تـاريخ آن بـاقي نمانـد.