ملخص الجهاز:
"عطار هستیهای امکانی را معدوم و موهوم دانسته،و آنها را عکس و تصویر و شبحی از تجلی وجود در آیینه عدم میداند: «وجود آیینه است،اما نهان است عدم آیینه را آیینه دان است چو تو جز عکس یک صورت نبینی همه با عکس خیزی و نشینی تو پنداری که هر آورد و هر کار از آن عکس است،کز عکسی خبردار جهان و هر چه در هر دو جهان است چو عکس است و تو را بر عکس آن است حلول و اتحاد اینجا حرام است و لیکن کار استغراق عام است» (31) میر چا الیاده متفکر و اسطورهشناس برجسته معاصر این قول افراد قبایل ewE را نقل میکند که گفتهاند: «جایی که آسمان هست،خدا نیز هست».
به زعم عطار پیامبر(ص)با فرمودن:«علم را در چین بجویید»بر این تجلی و قداست یافتگی تأکید داشته است: «آن پر اکنون در نگارستان چین اطلبوا العلم و لو بالصین ببین» (48) ضمنا قرار گرفتن پر در چین،و افزوده شدن پر به چین لفظ«پرچین»را نیز تداعی میکند،که میتواند رمزی از عالم ماده باشد.
(52) مولوی در استعارهای بس زیبا،«شب»را به«بیوه جامه سیاه»تشبیه میکند که در فراق شوی خود «خورشید»از«تعزیه»نشان دارد: «این شب سیهپوش است از آن،کز تعزیه دارد نشان چون بیوهء جامه سیه،در خاک رفته شوی او» (53) خاقانی شروانی نیز بدین معنی توجه داشته است: «همه شبهای غم آبستن روز طرب است یوسف روز به چاه شب یلدا بینند» (54) ظاهرا این اندیشه پیشتر در بین اعراب متداول بوده که این«مثل»را مکرر به کار میبردهاند:«اللیل حبلی لست ادری مانلد»یعنی شب آبستن است و نمیدانم چه خواهد زایید؟قرار گرفتن چین در شب بدینسان تأکیدی مجدد بر اصل تأنیث زمان و مکان در تلقی اسطورهای است."