خلاصة:
رسانة ملی یکی از بازیگران اصلی فرآیند ترویج علم در کشور است که مسئولیت پیوند حوزة علم و عرصة عمومی و نهادینهسازی گفتمان علمی را بر عهده دارد. هدف از این پژوهش، تبیین الگوی پارادایمی ارتباطات علم در برنامهسازی علمی در تلویزیون است که ضمن احصای شرایط علّی، زمینهای و میانجی به شناسایی راهبردهای مناسب برای کنش متقابل رسانه در فرآیند رسانهایسازی علم و سرانجام پیامدهای منتج از این الگو میانجامد.روش تحقیق این پژوهش نظریه مبنایی است و دادههابا روش نمونهگیری نظری ازطریق مصاحبه عمیق غیرساختاریافته با 12 نفر از صاحبنظران که در طراحی و راهبری برنامههای علمی نقش داشتهاند، بدست آمد. یافتههای این مقاله حاکی از آن است که الگوی منتخب رسانة ملی در بازنمایی علم، الگوی نقصانی است. دلایل اتّخاذ این الگو عبارت است از دانایکل پنداری رسانه، تصور نادرست از سطح ادراک عامّه از علم، پیچیدهانگاری زبان علم، محدودیت منابع در برنامهسازی علمی، فقدان فرهنگ حمایتگر علم و عدم ثبات و تمایزِ وظایف ساختاری شبکههای عمومی و تخصصی تلویزیون. به این ترتیب با الگوی نقصانی ترویج علم، کنشگری رسانه در حوزة ارتباطات علم با راهبردهایی چون تخصصزدگی، عوامزدگی، کلیشهسازی یا نتیجهگرایی علمی معنا مییابد. درنتیجه، ارائة ایدئولوژیک علم، خلط علم و شبهعلم، برجستهسازی دستاوردهای علمی، عدم ورود علم به حوزة عمومی، ترویج علم محض و عدم ارتباط تعاملی رسانه با عموم و جامعة علمی را به دنبال دارد. بنابراین ضروری است که رسانة ملی با اتخاذ الگوی مشارکت در ترویج علم، از رویکرد همگانیسازی علم به رویکرد درگیرسازی عموم در علم تغییر موضع دهد.
IRIB as a main actor in science popularization process, is responsible for joining public sphere with science through which scientific discourse is institutionalized. Studies on media science have shown that scientific programming on Iran TV results from the interaction of many contextual components. In this essay, the causal conditions, the context, the media strategies and consequences have been identified and a Paradigmatic model for scientific programming proposed. The research method of this research is the grounded theory, and the data were gathered by theoretical sampling through the unstructured, deep interviews with 12 experts who were involved in the process of producing and organizing scientific programming. Findings of this essay suggest that IRIB pattern in science representing, is deficit model. The reasons led to this model, are the whole knowledgeable media, the misconception of the level of public perception of science, sophisticated science, the limited resources allocated to science programs, the lack of culture supporting science and the lack of stability and distinction between the missions of public or specialized TV channels. So through the deficit model for science popularization, extreme specialization, extreme simplification, science stereotyping or consequentialism were chosen as the media strategies in science communication. These approaches result in ideological science, fusion of science and pseudoscience, highlighting the local science achievement, failure to bring science to the public sphere, pure science popularization and the lack of interactive communication between media, public and scientists. Therefore, it is necessary for IRIB to transfer from generalization approach to public engagement in science thorough participation model.
ملخص الجهاز:
تبيين الگوي ارتباطات عمومي علم در برنامه سازي علمي در سيماي جمهوري اسلامي ايران تاريخ دريافت : ٩٧/١١/٢٨ تاريخ پذيرش : ٩٨/٠٣/٢٤ علياکبر فرهنگي١، طاهر روشندل اربطاني ٢، رضا پورحسين ٣، ميترا افضلي فاروجي ٤ چکيده رسانۀ ملي يکي از بازيگران اصلي فرايند ترويج علم در کشور است که مسئوليت پيوند حوزة علم و عرصۀ عمومي و نهادينه سازي گفتمان علمي را بر عهده دارد.
هدف اين پژوهش ، تبيين الگوي پارادايمي ارتباطات علم در برنامه سازي علمي در تلويزيون است که ضمن احصاي شرايط علي، زمينه اي و ميانجي به شناسايي راهبردهاي مناسب براي کنش متقابل رسانه در فرايند رسانه ايسازي علم و سرانجام پيامدهاي منتج از اين الگو ميانجامد.
دلايل اتخاذ اين الگو عبارت است از دانايکل پنداري رسانه ، تصور نادرست از سطح ادراک عامه از علم ، پيچيده انگاري زبان علم ، محدوديت منابع در برنامه سازي علمي، فقدان فرهنگ حمايتگر علم و عدم ثبات و تمايز وظايف ساختاري شبکه هاي عمومي و تخصصي تلويزيون .
اما از آنجا که سطح علمي مردم ، درک عمومي از علم ، ميزان علاقه مندي مخاطبان و همچنين ميزان تمايل آنها به مشارکت در موضوع هاي علمي متفاوت است ، مخاطبان ترويج علم متفاوت اند و سبک هاي مختلفي براي اين کار وجود دارد که ضرورتا مديران و برنامه سازان سازمان هاي رسانه اي بزرگ بايد براي آن چاره اي بينديشند.
اين موضوع از سوي ديگر نيز حائز اهميت است و آن ، ضرورت بهره مندي از وجود دانشمندان در رسانه هاي رسميکشور است تا به اين ترتيب فاصله ميان نخبگان جامعه و عموم برداشته شود و درک عمومي از علم و مفاهيم علمي براي همگان فراهم آيد.