ملخص الجهاز:
"شیارهای تازیانه که نه تنها پیکره را فرسوده که در جایی در میانه و در سر،سوده است.
پیکرههایی چوبین فاطمه امدادیان که در نگاه اول،قامتهای زنانهاش با همه نرمی و صیقل،به درخت میماند از اصل خود دور نشده،اما مجروحان صبوری را یادآور است که به ایستاییشان شاید بتوانند که درمان خراشههای خویش کنند.
همانی که انگار توان ایستادنش را در سالهای گذشته میان این دو اثر،از دست داده است.
شاید همانی باشد که از پس خراشهای دل و اندرون آن یکی،بیرون جسته است و جان داده.
فضای خالی را میان قطعات چوبین چنین تعبیر میکنم من؛ فضایی که میباید با ارتباط پر شود.
شاید آن داستان کهنه سر بر کند که:این قلم به دست جماعت،چیزها به اثر میبندد که خالق اثر از آن بیخبر است.
عذر تقصیر از دستهای الکن من که آنچه خود توان ساختنش را ندارد شاید در میکنم به احترام دستان فاطمه امدادیان که دستهای او چون پیکرههایش در انتظار نیستند."