خلاصة:
دیدگاه فارابی در مسئلۀ تشخص دو گونه است: اول، دیدگاه انتسابی است. از دید ملاصدرا، فارابی معتقد است تشخص به نحوه وجود شیء میباشد. دوم، دیدگاه صریح فارابی در کتاب تعلیقات است. وی در این کتاب معتقد است عامل تشخص، زمان و وضع میباشند. ابهام در این دیدگاه در مفهوم واژهها، گزاره و چگونگی ارجاع دیدگاه وی به دالّ مرکزی اندیشه وی نمود یافته است. این مقاله رصد میکند که مفهوم تشخص به صورت واضح و متمایز از دید فارابی چیست؟ ساختار منطقی و زبانی گزارۀ منعکسکنندۀ دیدگاه فارابی چگونه است؟ و گزارۀ منعکسکنندۀ دیدگاه فارابی در تشخص چه رابطهای با دال مرکزی اندیشه فارابی، در شبکه معناییاش دارد. تحلیل مفهومی از تشخص نشان داده است که تشخص نزد فارابی مفهومی نسبی است، تحلیل گزارهای نشان داده است که دیدگاه فارابی در تشخص ذی وضع با سکوت و با ابهام ساختاری مواجه است، و تحلیل سیستمی در این تحقیق نشان داده است که مسئلۀ تشخص در فارابی متأخر به عنوان یک مسئله مطرح شده است و تشخص از طریق وجود با دال مرکزی اندیشۀ وی پیوند دارد. اما این بدان معنا نیست که دیدگاه فارابی در تشخص بتواند به عنوان پشتیبان استناد دیدگاه اصالت وجود به فارابی باشد.
Al-Farabi’s view on individuation has two versions: one is his strict view in his works and the other is what Mulla Sadra ascribes to him. His clearly expressed view in his Ta’liqat is that individuation is due two categories of time and position. However, Mulla Sadra argues that al-Farabi holds that it is due to how something exists. In what follows, the author is, first, seeking to clearly define the concept of individuation according to al-Farabi. He has, then, gone to determine how the verbal and logical structures of the proposition denoting al-Farabi’s view is. And, third, what the proposition denoting al-Farabi’s view on individuation bears to his indicative core idea in his web of meaning. The conceptual analysis has shown that, for al-Farabi, individuation is a relational concept. The propositional analysis proves that al-Farabis’s view on individuation of position is suffering from vagueness though. The systematic analysis demonstrates that the issue of individuation has been proposed for the later al-Farabi as a question and it bears a tie to his indicative core idea through existence. Nonetheless, it does not mean that one might refer to al-Farabi’s view on individuation as a proof to ascribe the primacy of existence theory to al-Farabi.
ملخص الجهاز:
تحليل مفهومي از تشخص نشان داده است که تشخص نزد فارابي مفهومي نسبي است ، تحليل گزاره اي نشان داده است که ديدگاه فارابي در تشخص ذي وضع با سکوت و با ابهام ساختاري مواجه است ، و تحليل سيستمي در اين تحقيق نشان داده است که مسئلۀ تشخص در فارابي متأخر به عنوان يک مسئله مطرح شده است و تشخص از طريق وجود با دال مرکزي انديشۀ وي پيوند دارد.
ابن سينا در کتابهاي متعدد خود به مسئلۀ تشخص توجه نشان داده است اما وي با وجود آن که به ديدگاه معلم ثاني توجه داشته است ، هيچگاه چنين ديدگاهي را از فارابي نشناسانده است [از جمله نکـ : ٢، ص ٣٢٧].
سپس آن را به صورت مولکولي در نظر گرفته ايم و ابعاد و ساختار گزاره ، که تجلي گاه نظريه صريح فارابي است ، مورد توجه قرار ميدهيم و سوم بر اساس سيستم فکري فارابي، ديدگاه وي در تشخص را از لحاظ ارتباط با انديشه مرکزي(دال مرکزي) در نظام معنايياش ، رصد کرده و حاصل آن را گزارش مي کنيم .
در گزارٔە «تشخص به وضع و زمان است » که نظريه فارابي در تعليقات ميباشد، دو واژٔە ١) تشخص ؛ ٢) وضع ، را با سؤال يعني چه ؟ مواجه ميکنيم و از خلال اين تحليل ديدگاه فارابي را واضح و متمايز ميسازيم .
در قضيۀ مورد بحث : «تشخص تنها با وضع و زمان حاصل ميگردد» ما به ظاهر با يک قضيه مرکب مواجه هستيم اما از ديدگاه فارابي اين يک قضيۀ مرکب نيست ، زيرا فارابي در تعلقه ٩٧ بصراحت ميگويد: تشخص زمان نيز به وضع است .