ملخص الجهاز:
"». (2) محور تعریف هابز از آزادی طرح این ادعاست که آنچهآزادی را محدود میکند موانع بیرونی و خارجی است.
اما آیا من به واقع آزادم؟بر اساس تعریف هابز از آزادی(نبود موانع بیرونی)من آزادم،زیرا مانع بیرونی را از سرراه برداشتم،یعنی راهزن را هنگام قدم زدن در خیابانکه راه بر من بسته بود،از خود دور کردم تا به راهم ادامهدهم.
هابز به ما میگوید پرسش اساسی در اینجا ایننیست که آیا فرد میتواند بنابر ارادۀ خود بنویسد یاصحبت کند،بلکه مسألهت این است که آیا فرد ارادۀنوشتن یا سخن گفتن را دارد.
رافائل از یکسو تصدیق میکند که«در وضع طبیعی هر فرد دارای آزادی طبیعی کامل است»،(18)اما از سوی دیگر درخصوص تصور وضع جنگی سؤال میکند:«در چنینوضعیتی هابز چگونه میتواند بگوید که انسان دارایآزادی طبیعی کامل است؟»(19)و سپس به ایننتیجهگیری میپردازد که:«در وضع طبیعی آزادیبسیار کمی وجود دارد.
او از یک سو این نظر هابز رابفرض میکند که در وضع طبیعی آزادی مطلق وجوددارد،از سوی دیگر این امر ار مسلم فرض میکند که«وضع طبیعی،وضع جنگی است».
اگر این ادعای هابز را که آزادی طبیعی کامل دروضع طبیعی وجود دارد مسلم فرض کنیم،سپس باتوجه به وضع جنگی که در آن امکان نیل به آزادیکامل نیست،انتقاد رافائل از هابز درست به نظرمیرسد.
به راستی آزادیمطلق چگونه میتواند وجود داشته باشد و به عنوان«آزادی»در وضع طبیعی مورد بهرهبرداری قرار گیرد؟آیا بر اساس فلسفۀ هابز موجودیت وضع طبیعی به طورمستقل و بدون تصور وضع جنگی امکانپذیر است؟ باری،بحث من این است که آزادی طبیعی،یعنیآزادی مطلقی که مردمان در وضعیتی که جامعه،قانون،سازمانها سیاسی و منابع و لوازم امنیت وجودندارد میخواهند از آن بهره بگیرند،در واقع آزادینیست،بلکه«هرج و مرج»است."