خلاصة:
مساله تقسیم علم به حضوری و حصولی نزد فیلسوفان مسلمان ثمرۀ نگاه هستیشناختی به پدیدۀ علم است و از دیرباز تا کنون مورد اعتقاد تقریبا اکثریت حکما بوده است، در این نوشتار، برخلاف این دیدگاه رایج میان حکما که علم را به دو دسته مذکور تقسیم میکنند، با نظر به روش خاص استنباط آراء فلسفی صدرا، و تحلیل و بررسی دیدگاه وی در خصوص حقیقت علم که آن را امری وجودی میداند و معتقد است در هنگام علم به هر چیزی، نفس همان چیز نزد عالم حاضر میشود، و سپس با تطبیق این رویکرد با مبانی فلسفی خاص او از جمله اصالت وجود، وحدت و بساطت وجود، تساوق وجود با کمالات آن و اتحاد عاقل و معقول، این مساله به اثبات میرسد که تقسیم مشهور علم در معرفتشناسی صدرالمتالهین قابل پذیرش نیست، بلکه او علم را منحصر در علم حضوری میداند. پشتوانه این رای نیز شواهد و مویداتی است که در مواضع مختلف از آثار صدرالدین و شاگردان حکمت متعالیه قابل اصطیاد است.
ملخص الجهاز:
این نوشتار با نظر به روش خاص استنباط آراء فلسفی صدرالمتألهین، و تحلیل و بررسی دیدگاه وی در خصوص حقیقت علم، و سپس تطبیق این رویکرد با مبانی خاص فلسفی او از جمله اصالت وجود، وحدت و بساطت وجود، تساوق وجود با کمالات آن و اتّحاد عاقل و معقول، این فرضیه به اثبات میرسد که تقسیمِ مشهورِ علم نزد حکماء، براساس مبانی معرفتشناسی صدرالمتألهین قابلپذیرش نیست، بلکه او چنانکه گفتیم علم را منحصر در علم حضوری میداند.
نگاه وجودی به مقولۀ علم در فلسفۀ اسلامی و بهطور خاص در حکمت متعالیه، این مسئله را فراروی اصحاب اندیشه میگذارد که آیا ملاصدرا علیرغم اینکه مشی خود را در مقام تعلیم و تبیینِ مسائل فلسفی بر ممشای قوم ترسیم مینماید (صدرالمتألهین، 1981م، ج1: ص71)، در خصوص تقسیم علم به حصولی و حضوری نیز دیدگاه مشهور حکمای پیش از خود را میپذیرد یا خیر؟ و آیا میتوان با نظر به مبانی صدرا، از علمی تحت عنوان علم حصولی یاد کرد یا نزد او علم منحصر در علم حضوری است؟ پاسخ به پرسشهای مذکور با استخراج دیدگاه نهایی ملاصدرا و تحلیل و تطبیق آنها با مبانی فلسفی او و ارائۀ مستنداتی در تأیید مدعای نگارنده از فهم صدرالمتألهین، محتوای این مقاله را تشکیل میدهد.
(صدرالمتألهین، 1981م، ج1: ص392-391؛ همو، ج6: ص138؛ همچنین رک: سبزواری، 1379، ج2: ص62) اهمیّت این مسئله زمانی که با مبنای اصالت وجود و سایر مبانی حکمت متعالیه سنحیده شود، وضوح بیشتری مییابد؛ زیرا براساس اصالت وجود، حقیقت هر چیزی به وجود آن است و علم به شیء علم به وجود آن است و علم به وجود از طریق ماهیّت و بهواسطۀ آن نیست بلکه به عین وجود شیء که ملازم با اتّحاد وجودی میان عالم و معلوم است یعنی علم حضوری محقق میگردد.