خلاصة:
یکی از رویکردهای نوینی که از زبانشناسی گرفته شده، روایتشناسی است؛ این علم به بررسی فنون و ساختار روایتها پرداخته و از این طریق در صدد یافتن دستور زبان روایت است. روایت و کاربرد آن در ادبیات فارسی سابقهی چندانی ندارد. یکی از بزرگترین داستانپردازان ادب فارسی، مولاناست؛ وی در مثنوی برای رسیدن به اهداف خود و بیان مفاهیم والا از داستانگویی و روایت بهره جسته است. چیرهدستی وی در به کارگیری اصول دقیق فنون داستانپردازی و اشراف او بر انواع شگردهای داستانپردازی باعث شده که مثنوی به عنوان یک اثر مشهور در جهان زنده و پایدار بماند. یکی از این شگردها، چگونگی به کار گرفتن عنصر زمان در روایت است. یکی از محققانی که در چند دههی اخیر به چگونگی زمانبندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است. هدف از این مطالعه، استفاده از نظریهی زمان در روایت ژنت در قالب سه مبحث: نظم، تداوم و بسامد، برای تحلیل روایتشناسی داستان طوطی و بازرگان در مثنوی است. روش این مطالعه تحلیلی- توصیفی با رویکرد روایتشناختی است؛ همچنین یافتههای این مطالعه نشان میدهد نظریهی ژرار ژنت الگوی مناسبی برای تحلیل داستانهای مثنوی به دست میدهد. یکی دیگر از دستاوردهای این پژوهش، بهرهمندی از رویکردهای نوین نقد و تحلیل ادبی و دانشهای جدید از جمله روایتشناسی در برسی متون کلاسیک همچون مثنوی است.
ملخص الجهاز:
تحليل روايت شناختي داستان طوطي و بازرگان مثنوي براساس نظريه زمان در روايت ژرار ژنت سارا جاويد مظفري ١ماندانا عليمي 2 چکيده يکي از رويکردهاي نويني که از زبانشناسي گرفته شده ، روايت شناسي است ؛ اين علم به بررسي فنون و ساختار روايت ها پرداخته و از اين طريق درصدد يافتن دستور زبان روايت است .
اولين بار تودوروف در کتاب دستور زبان دکامرون واژه ي روايت شناسي را به عنوان «علم مطالعه ي قصه » به کار برد؛ (تودوروف ، به نقل از اخوت ، ١٩٦٩: ١٠) اما به نظر مي رسد خيلي پيش تر، ارسطو نخستين گام را در عرصه ي روايت شناسي برداشته است ؛ او در فصل سوم بوطيقيا، بين بازنمايي موضوع به وسيله ي راوي و بازنمايي موضوع به وسيله ي شخصيت ، تفاوت گذاشت ؛ در حقيقت او «نقل و تعريف سرگذشت » و «نشان دادن داستان » را از يکديگر جدا کرد؛ اين گونه بحث ها تا سده ي ١٩ نيز ادامه يافت ؛ تا اين که نخستين نظريه هاي جديد روايت از روسيه و مکتب فرماليسم روسي مطرح شد.
١-٣ روش و هدف تحقيق هدف اين مقاله ، تحليل و بررسي روايت طوطي و بازرگان در مثنوي معنوي مولانا بر اساس سه مبحث : نظم ، تداوم و بسامد در چارچوب نظريه زمان در روايت ژرار ژنت است ؛ که طبيعتا با بسط و توضيح بيشتر جنبه هاي مختلف نظريه ي ژنت و بحث در مورد روايت و روايت شناسي، همراه خواهد بود.