ملخص الجهاز:
در پی او بود که منوچهر انور و فتحالله مجتبایی به این کار دعوت شدند و پس از ایشان نجف دریابندری، که تازه محکومیت زندانی سیاسیاش را تمام کرده بود، کار خود را بهعنوان سردبیر آن مؤسسه شروع کرد.
رو کرد به مرد تنومند و پرسید: «متوجه هستید؟» مرد بیاختیار گفت: «نه استاد!اینجوریها هم که میفرمایید نیست!» نجف میگفت بعداً من پی بردم که آن مرد که آن حرف حسابی را زد، رانندة جهانبگلو بوده که طبق قرار آن روز به خانة او آمده بود تا او را به شکار ببرد.
روایت دیگری که دربارة مجالس خانة جهانبگلو از نجف شنیدم این بود که روزی همینطور که فردید سخن میراند ناگهان علیرضاحیدری (مدیر انتشارات خوارزمی) (به تصویر صفحه رجوع شود)وارد شد و حرف استاد را قطع کرد و با لحن تأسفباری گفت: «استاد، خبر بدی دارم.
در خانهاش جلسات احضار روح دارد؛ او از من خواست به نجف بگوییم اگر دوست دارد قراری با جناب سرهنگ بگذارد تا در یکی از این جلسات بهعنوان ناظر شرکت کند.