ملخص الجهاز:
"او یک بار برای همیشه،خود را قانع کرده بود که ساز او هنگام نواختن میخراشد،نفس نفس میزند، خرخر میکند،سوت میکشد،سرفه میکند و حتی عطسه هم میکند!من نمیتوانم تصور کنم که بهتر از این هم امکانپذیر بوده است.
-پییر!آیا تو به این نتیجه رسیدهای که مردم از نوازندگان انتظار معجزه دارند و از هنرمند میخواهند که صدا و همهء صفات ساز را ویلنسل آواز هم بخواند یا اینکه یک صدای تنور مانند یک ساز زهی صدا بدهد یا ترومپت، خودبخود بنوازد و یا چکشهای پیانو نواهای ظریفتری از خود در بیآورد؟!!یک دنیای وارونه...
در گذشته،در اینباره نگرانی وجود نداشت که ولینسل فقط بعنوان یک صدای باس است و مکتب آلمانی به این اصل اهمیت میداد که این ساز بامهارت نواخته شود نه اینکه خوشصدا باشد از من.
اکنون که از شوبرت یادی به میان آمد، این سئوال برای من مطرح میشود که آیا نباید به پییر فورنیه بعنوان نوازندهء مجلسی،جایزهء«نخل» اهدا کنیم؟ امروزه کمتر کسی میداند که موزیک مجلسی چیست.
-چه خاطرهای از سالهای تحصیلت داری؟ -یک دوران پرثمر بود و این نتیجه را بدست آوردم که زندگی یک هنرمند در دو جنبه خلاصه میشود:یکی اینکه انسان آنچه را که به او میآموزند یا میگیرد و از طرف دیگر،فراموش میکند که به کسی چیزی یاد داده است.
فعالیتهای بینالمللی او که در اثر جنگ متوقف شده بود،از سال 1946 مجددا توسعه یافت،بطوریکه به سال 1949 مجبور به ترک کنسرواتوار پاریس شد و همزمان (به تصویر صفحه مراجعه شود) با تورنهء(مسافرت برای اجرای برنامه)دوم او در ایالات متحدهء آمریکا بود که در نیویورک به موفقیت بزرگی دست یافت،موفقیتی پربارتر از موفقیت او در سال 1928."