ملخص الجهاز:
"نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگران فراوان،و خود طریق زهد پیش گرفته بود،گلیمی پوشیده و در خانه نشسته،نیم من نان جوین را تبه کرده که جز آن هیچ نخورد،و من این معنی شنیدم که در سرای باز نهاده است و نواب و و ملازمان او کار شهر میسازند مگر بکلیات که رجوع باو کنند.
و این مرد در شعر و ادب بدرجهای که افاضل شام و مغرب و عراق مقرند که درین عصر کسی بپایه او نبوده است و نیست.
او همهء گذارش خود را بصورت استعاره و تشبیه با بهترین طرزی بیان کرده است که چند شعر آن این است: به نسبت گهرم داده بودی از کف خویش ترا ز جود زیانی چنین هزار افتاد چو رو شدم ز کفت چرخم از هوا بربود بگرمـ؟ی که زبانم بزینهار افتاد یکی مقابل خورشید داشت آئینهام بدید کز عرقش موج بر عذار افتاد ازین نشاط مگر دست آسمان لرزید که باز در کف خاقان کامکار افتاد"