خلاصة:
فمینیسم جنبشی اجتماعی بود که مانند دیگر حرکت های پیشرو و تاثیر گذار در غرب، ابتدا در ادبیات و هنر شکل گرفت و سپس از طریق آثار ادبی و هنری وارد حوزه ی مسائل سیاسی و اجتماعی شد. از این رو زن محوری به عنوان یکی از موضوعات جدّی شعر معاصر به مقولهای قابل بحث و بررسی تبدیل گردید. در این میان غزل سرایی چون سیمین بهبهانی با ظهور خویش به یکباره سرنوشت زن حاضر در غزل امروز را به گونهای دیگر رقم زد و به تصویر گری از زنی مشغول شد که تا پیش از این در غزل فارسی مسبوق به سابقه نبود. بزرگترین هنر سیمین در غزل، گذاشتن زبان در دهان زنی است که تا پیش از این چون گنگ خواب دیده، قدرت سخن گفتن نداشت. به همین مناسبت نگارنده بر آن شد تا برای اشاره روشن تر به این مقوله در شعر معاصر، به بررسی غزلی چند از این شاعر اهتمام ورزد.
Feminism has been a social movement that, like other developing schools in the West, first took
shape in arts and literature, and it then contributed to the social and political issues through literary
works. Therefore the concentration on the role of women has turned into one of the most serious
subjects in the contemporary poetry. Within this context a sonneteer like Simin Behbahani emerged
in the contemporary literature and changed the attitude of the society towards women, and depicted
women in a way that it had never been noticed in the preceding Persian sonnets. The most important
works Behbahani has done is that she has presented women in a way that they would talk for
themselves and gain the power of expression.
Thus an attempt is made in this article by the author to analyze few important sonnets of the
above-mentioned poet in order to display women’s role in the social life.
ملخص الجهاز:
سيمين با هدايت هنرمندانه ي ذهن و زبان خود، هيچ گاه از کوشش براي احراز هوّيت واقعي زن دست بر نمي دارد و در تلاش دائم براي زنان به منظور دستيابي به جايگاه واقعي جنس مؤنث مي باشد: اي کنيزک مطبخ زاد خواجه را به سلامي شاد اين خرابه ي دود آباد، خود مزار تو خواهد شد (ديوان اشعار:١٣٨٢: ٥٣٨) سيمين زن را به دليل ستمي که تقدير و جبر تاريخي بر وي روا داشته ، کنيزکي معرفي مي کند که نه تنها در مطبخ زاده مي شود، بلکه به دليل وابستگي بيش از حد به جنس مذکر و شاد بودن به نيم نگاهي و سلامي از او، روزي در همين مطبخ نيز با دنيا وداع خواهد کرد(خود مزار تو خواهد شد).
سيمين مدام نگاه زن را از ديروز بر مي دارد، به امروز مي اندازد و آن را در امروز نيز متوقف نمي کند تا روشني فردا مورد غفلت قرار نگيرد: امروز سر بلندي و از امروز صد ره فزون به موسم فردايي در سرنوشت خويش خداوندي در کار خويش اگه و دانايي (ديوان اشعار،ص ٩٥) خداوند بودن زن در سرنوشت خويش در بدبينانه ترين حالت - حتي اگر نخواهيم نگاهي امانيسمي (انسان محور) به آن داشته باشيم - حداقل بدين معناست که ديگر مرد براي زن تصميم نمي گيرد و قدرت انتخاب به زن داده شده است تا با آگاهي و دانايي خويش ، بر بخش عظيمي از سرنوشت خود حکومت کند: اي زن به اتفاق کنون مي کوش کز تنگناي جهل برون آيي بند نفاق پاي تو مي بندد اين بند را بکوش که بگشايي (ديوان اشعار) وي مي داند تنها راه نجات از وضعيّت موجود، قرار گرفتن در مرکز علم و دانايي است ؛ به همين دليل از زن مي خواهد تا با نهايت کوشش خود را در کانون شناخت قرار دهد تا در کنار مرد به نقطه اوجي که شايسته اش مي باشد، برسد.