ملخص الجهاز:
از اين كه حضرت عالي, لطف فرموديد, با همه كارها و مشغله هاي بسيار علمي و مردمي و در ايّام تحصيلي, وقتي هم براي ما اصحاب مجلّه حوزه گذاشتيد كه خدمت تان برسيم و روشنگريهاي حضرت عالي را درباره زوايايي از زندگي علمي, معنوي و سياسي ـ اجتماعي بنيان گذار حوزه علميه قم, حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري, جدّ بزرگوارتان, بشنويم, متشكريم و اميدواريم شايستگي و توفيق آن را داشته باشيم كه به كمك حضرت عالي, قَبَسي از زندگي سراسر روشنايي و نور آن مرد بزرگ را برگيريم, هم خود در پرتو آن راه از بي راه بازشناسيم و هم زمينه را براي بهره مندي ديگر علاقه مندان فراهم آوريم.
يا در قضيه تبعيد علماي نجف به ايران و آمدن آقايان: سيد ابوالحسن اصفهاني و ميرزاي نائيني به قم, كه مصادف شد با ادعاي جمهوريت رضاخان, با اين كه اين آقايان درباره وارد شدن به قضاياي ايران برنامه اي نداشتند و برنامه آنان درباره عراق بود و آن چه در آن جا مي گذشت; اما چون در ايران بودند و مرجعيت, داشتند, به مسأله جمهوريت نيز كشانده شدند و با اين بحران, خواه ناخواه, رو به رو شدند, در موضع گيريها و گفت وگوي با پهلوي, هر سه عالم بزرگ شيعه: آقا سيد ابوالحسن اصفهاني و ميرزاي نائيني از نجف و آقاي حاج شيخ از ايران, با هم همراه شدند و با پهلوي به مذاكره پرداختند و ديدگاه هاي خود را اعلام كردند: (رژيم عوض نشود, ولي هماهنگ با قانون اساسي باشد.
درست است كه زعيم حوزه, حضرت آيت الله حاج شيخ عبدالكريم, چون آن رويه ساده و بي آلايش را در زندگي داشت و بسان يكي از طلاب زندگي مي كرد, طلاب دلگرم مي شدند و به همان زندگي ساده مي ساختند و به درس و بحث ادامه مي دادند; اما اين روش و رويه, امروزه, آن گونه كه بايد و شايد پاسخ نمي دهد.