ملخص الجهاز:
"بقلم:آقای حسین شجره سایه و روشن زندگی اروپائیها چشم بگشا روزگار مردم بیدار بین ای که گوئی زندگی خواب و خیالی بیش نیست با آنکه از اروپا هنوز بجز ناپل چیزی را ندیدهام بنظر میرسد آنچه را در عنفوان جوانی بآن میاندیشیدم اکنون که دوره جوانی سپری شده هنوز برای من همان جلوه و جمال را دارد چون در خود این نیرو را میبینم که بمسافرت طولانی اقدام کنم و از یأس و حرمان بپرهیزم و پیوسته در طی طریق تکامل که معنی حیات است کوشا باشم و مثل همیشه فقط حقیقت را بجویم و آنچه را که بشکل سرابیست که تشنه آنرا آب میپندارد حقیقت ندانم و آنرا بدور افکنم و امیدوارم تا زنده هستم همینطور باشم و بقول سعدی که میگوید: تو دست از پرستیدن حق مپیچ بهل تا نگیرند خلقت بهیچ این نکته را خوب است یادآوری کنم که آخرین شب در کشتی جورجیا ایتالی این قطعه شعر که سابقا قسمتی از آنرا سروده بودم تمام شد."