خلاصة:
هدف این مقاله، بررسی قصد تک فرزندی و تعیینکنندههای آن، در زنان و مردان در شرف ازدواج ساکن شهر تهران میباشد. در این مقاله، دادههای مرحله اول پیمایش یک مطالعه ترکیبی [1] که در تابستان 1391 انجام شده بود، مورد تجزبه و تحلیل قرار گرفت. در این مرحله، تعداد 871 زن و مرد مراجعه کننده به مراکز مشاوره قبل از ازدواج وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی در تهران به روش سهمیهای خوشهای نمونهگیری شدند. قصد تکفرزندی در 46 درصد و دو فرزندی در 2/43 درصد موارد گزارش شد. تعیین کنندههای قصد تک فرزندی در مردان عبارت بودند از: فردگرایی (34/1OR [2] =)، نگرانی کمتر از مشکلات تکفرزندی (74/0OR=)، باورهای جنسیتی تساویطلبانه (66/4 OR=) و نگرانیهای فرزندپروری (10/1OR=)، درحالیکه در زنان عبارت بودند از سن (08/1OR=)، نگرانیهای فرزندپروری (11/1OR=)، فردگرایی (31/1OR=)، نگرانی کمتر از تکفرزندی (60/0 OR=) و آرمانگرایی در تربیت فرزند (71/1 OR=). نتایج بیانگر نوعی گذار به سوی کنترلهای درونیتر بر تصمیم باروری در مناطق توسعه یافته شهری مانند تهران بوده، که منطبق بر نظریه گذار دوم جمعیتی میباشد. [1]. mix method [2]. Odds Ratio (نسبت شانس)
This paper aims to assess prevalence of intention for having single child and its determinants among new cohorts of marriage. For this paper, the data of the first phase of the survey of a mix method study conducted in 2012 among 871 men and women were analyzed. Sample was selected using stratified cluster sampling from among men and women who attend government based premarital counseling centers in Tehran. The findings revealed that a significant proportion of young men and women (46% of men and women) intended to have single child, while nearly 43% intended for two children. Determinants of intention for single child among men comprised of individualism (OR=1.34), lower concerns on consequences of having single child (OR=0.74), greater gender equality beliefs (OR=4.66), and greater social concerns of childrearing (OR=1.10), while determinants of having single child among women comprised of older age (OR=1.08), greater social concerns of childrearing (OR=1.11), greater individualism (OR=1.31), lower concerns on consequences of having single child (OR=0.60), and greater idealism in child rearing (OR=1.71). These results reflect some sorts of transition toward greater internal controls on fertility decisions in developed urban areas such as Tehran, which is consistent with second transition theory.
ملخص الجهاز:
مک دونالد٥ در سال ٢٠٠٦ نشان داد باروري پايين در جوامع پيشرفته نتيجه و پيامـد ناخواسته تغييرات اقتصادي و اجتماعي يعني ليبراليسم اجتماعي و سرمايه داري اقتصادي است و هر دو جريان موجب تقويت ترجيحات فردي در مورد کيفيت رفاه فردي و اقتصادي شده و در نهايت ، هر کدام از دو عامل ، در محيط هاي رفاهي و فرهنگي متفاوت به طور قابل توجهي موجب از بين رفتن ظرفيت زوجها براي تشکيل و حفظ خانواده شـده اسـت (مـک دونالـد بـه نقـل از رضايي، ١٣٩٠).
Iran fertility transition survey مطالعه ي ديگري به سنجش رابطه اسـتقلال زنـان بـا رفتـار بـاروري آنهـا در سـال ١٣٨٩ پرداخته است .
در اين مطالعه ، ٥٢١٤ زن ازدواج کرده ١٥ تا ٤٩ ساله بررسي شدند و نشان داده شد که پايين ترين سطح باروري در بين زنان ١٥ تا ٢٤ سال، با مدرک تحصيلي فـوق ديـپلم و بالاتر، زنان غير شاغل و شهري با سطح بالاي اطلاعات و آگاهي و تحـرک و جابـه جـايي بـالا و همچنين زنان با تصميم گيري مشترک با همسرشان مشاهده شده است .
بحث و نتيجه گيري اين مطالعه نشان داد که از بين ٨٩ درصد زوجين در شرف ازدواج، که تصميم دارند حداقل يک و يا دو فرزند داشته باشند (٤٥/٨ درصد قصد يـک فرزنـد و ٤٣/٢درصـد قصـد دو فرزنـد)، سهم تک فرزندي، قابل توجـه بـوده و اگـر ايـن افـراد بـر تصـميم خـود بـاقي بماننـد و دورهي زندگيشان بر تصميم آنها تأثير مهمي نگذارد و همچنين کنترل باروري و يـا خودکارآمـدي در استفاده مؤثر از روشهاي پيشگيري از بارداري بـراي پيشـگيري از بـارداري ناخواسـته داشـته باشند، ميزان باروري مقطعي در نسل هاي جديد ازدواج زير سطح جانشيني باقي خواهـد مانـد.