خلاصة:
روند کنونی اقتصاد، نشان گر جایگاه و اهمیت خلاقیت و کارآفرینی در حفظ و بقای سازمانها است. عاملیکه به تعبیر بسیاری از اندیشمندان، مناسبترین گزینه برای کاهش فاصله بین کشورهای توسعه یافته وکمتر توسعه یافته یا سازمانهای پیشرو و پیرو است. تحقق کارآفرینی سازمانی توجه بیش از پیش به سبکمدیریت و رهبری سازمانی را ضروری نموده است. سوال اساسی تحقیق عبارت است از اینکه نقش رهبریتحول آفرین در کارآفرینی سازمانی چیست؟ آیا سطح بالای مولفههای رهبری تحول آفرین به ارتقایکارآفرینی سازمانی منتهی میشود. جامعه آماری پژوهش را کارکنان یک مرکز آموزشی آجا تشکیل می-دهند و با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای به تعیین نمونه پرداخته شد. روش گردآوری داده هاپرسشنامه حضوری بوده و از روش تحقیق توصیفی- میدانی استفاد شده است. نتایج حاصله، حاکی از وجودرابطه معنی دار بین همه مولفههای رهبری تحول آفرین و کارآفرینی سازمانی میباشد. در پایان با توجه بهیافتههای پژوهش، پیشنهاداتی ارائه شده است.
ملخص الجهاز:
کارآفريني سازماني به مثابه احيا و بازسازي سازمانهاي موجود در نظر گرفته ميشود، و کارآفريني به عنوان ابزاري براي توسعه و بهبود کسب و کار، افزايش درآمد و سودآوري، پيشگامي در ايجاد و توسعه محصولات، خدمات و فرآيندهاي جديد مورد استفاده قرار مي گيرد (زهرا و ديگران،١٩٩٣) و اين مطلب که کارآفريني سازماني بر اساس نظر هيتون بر توانايي يک سازمان در يادگيري از طريق جستجوي دانش هاي جديد و بهره گيري از دانش موجود مبتني است .
اين ابعاد عبارتند از: ١- ايجاد شرکت ها يا واحدهاي مستقل ٢- کسب و کار جديد ٣- نوآوري در محصول و خدمات، ٤- نوآوري در فرآيند ٥- خود تجديدي ٦- ريسک پذيري ٧- پيشگامي ٨- رقابت تهاجمي در تحقيق حاضر بنا بر نظر متخصصان سازماني جامعه آماري مورد نظر و به دليل رعايت تناسب و موضوعيت بيشتر با مقوله عوامل سازماني مديريت دانش و نيز حسب تاييد همکاران پژوهشي، سه بعد از ابعاد مدل کارآفريني سازماني آنتونيک و هيسريچ به دليل محدود نمودن مسأله تحقيق به عنوان ابعاد کارآفريني سازماني به شرح جدول ٣ در نظر گرفته شده است .
اگرچه مطالعاتي که تمرکز جديدي بر رهبري دارند، داراي رويکردهاي متفاوتي هستند، با اين وجود اکثريت آنها در اين دورنماي مشترک سهيم هستند که از طريق بيان چشم اندازي از آينده سازمان، تدارک مدلي که با چشم انداز سازگار است ، ترويج پذيرش اهداف گروه و تدارک حمايت شخصي، رهبران اثربخش ، ارزشها، اعتقادات و نگرشهاي اساسي زيردستان را تغيير داده و زيردستان به نوبه خود احساس 1- Politis اعتماد و احترام به رهبرشان نموده و براي انجام چيزي فراتر از آنچه از آنها انتظار مي رود، برانگيخته مي شوند.