خلاصة:
در جستار حاضر، نگارنده کوشیده است براهین فلسفی اثبات وجود خدا و صفات ذاتی او را به شیوه ای نوین بازنویسی نماید. در گام نخست، مقدماتی دربارٔه چرایی بحث از خدا و روش های اثبات خدا بیان می شود و در گام دوم، وجود خدا از راه برهان عقلی و با بهره گیری از اصل علّیت، اثبات می گردد و در گام سوم با مبنا قرار دادن مفاهیم اثبات شده، مفاهیم دیگری که به صفات کمالی خدا اشاره دارد، از مقدمات پیشین نتیجه گرفته می شود. نخست، صفت «بی نیاز» و سپس از راه تحلیل مفهوم «بی نیاز»، صفت «نامحدود» برای خدا اثبات می گردد و در ادامه نیز با همین شیوه صفاتی مانند یگانه، بسیط، کامل مطلق، علم، اراده
ذاتی، قدرت و حیات، اثبات می شود. این شیوه را می توان «انتقال از ملزوم به لوازم بّین» نام نهاد؛ زیرا در این روش، اگر صفت پیشین اثبات شود، تنها با تحلیل و ارائة تصور درست از آن، می توان صفت پسین را به دست آورد.
In this research, the author has tried to rewrite the philosophical proofs of God's existence and His essential attribute in a new way. At the first step, some necessary preparations about discussing God and ways of God proving have been raised and in the second step, God's Existence has been proved by the intellectual argument using causal principle. And in the third step, based on the proved conceptions, other concepts that refer to God's attributes of perfection have resulted from the previous premises. First, the attribute of "self-sufficient" has confirmed, and then through analyzing the concept of "self-sufficient" the quality of "infinite" is proved for God and also in the following some attributes like "unified", "simple", "absolutely perfect", "knowledge", "essential will", "power" and "life" are authenticated. This method can be named as "transition from implicants to obvious requirements" because if the prior attribute is proved in this way the next attribute could be achieved only through analyzing and giving the correct concepts.
ملخص الجهاز:
2. در تقرير يادشده، مانند تقريرهاي برهان صديقين، در اثبات وجود خدا بر ابطال تسلسل نيازي نيست؛ زيرا در اين تقرير با تكيه بر «اصل عليّت» و با تحليل «معلول» اين نتيجه به دست آمد كه اگر صفت «نيازمندي» سبب شده است تا موجودات در ساية غير(علت) لباس هستي بر تن كنند، آن غير، نبايد خود نيازمند باشد؛ زيرا «نيازمندي»، صفتي است كه هيچگاه از ذات معلول جدا نميشود، بنابراين فرض «معلول بينياز» به فرض «معلولي كه معلول نيست» بازميگردد و اين تناقضي آشكار است.
پذيرش وصف «بينيازي» براي علت جهان، پيآمدهاي منطقي زير را در پي دارد: 3-1- اثبات صفت «نامحدود» براي علت جهان اگر موجودي در ذات خود يعني اصل وجودش، بينياز باشد، يعني در وجود و هستي مستقل از غير است، چنين موجودي به دليل بينياز بودن و معلول نبودن، نامحدود خواهد بود.
نتيجهاي كه تاكنون از اثبات علت پديدآورندة جهان به دست آمده چنين است: «علتِ بيروني غيرمادي بينيازِ نامحدودِ يگانهي بسيط» 3-3-1- وجود تفاوت اعتباري و تحليلي دربارة صفات خدا با توجه به اين سخن كه ذات پديدآورندة جهان، بسيط است، اين نتيجه به دست ميآيد كه هيچگونه شائبة کثرت در ذات او راه ندارد؛ يعني اينگونه نيست كه در ذات پديدآورندة جهان، جهات گوناگوني راه داشته باشد و به اعتبار هر جهت، صفتي به ذات او نسبت داده شود.
(ملاصدرا، 1360، ص38) 3-4- اثبات صفت «کامل مطلق» براي علت جهان در اثبات، تحليل و تبيين صفات پديدآورندة جهان، بنا بر اين اصل كه او نامحدود و بينياز است، اصل عقلي ديگري آشكار ميشود مبني بر اينكه پديدآورندة بينيازِ نامحدود، نبايد نقصان و كمبودي داشته باشد؛ زيرا نقصان از محدودّيت برميخيزد و پيشتر اثبات شد که (رجوع شود به تصوير صفحه) او نامحدود است، حال آنكه نقصان و كمبود برابر با محدود بودن است.