خلاصة:
مسئلة هراس از مرگ یا اضطراب مرگ یکی از مسائلی است که از یکسو در تاریخ فلسفه و از سوی دیگر، در تاریخ و اخلاق پزشکی مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. از دوران گذشته علاوه بر آثار ادبی و نگاههای اسطورهای منعکسشده در داستانها و نمایشنامهها و متون عرفانی و گنوسی، فیلسوفان نیز نتایج اندیشهورزی خود را در این خصوص در آثار فلسفی منعکس کردهاند. در یونان باستان، در کنار اندیشهورزیهای سقراط و افلاطون، اپیکوریها و رواقیها نیز در فلسفهورزی در زمینه هراس از مرگ سهم بهسزایی داشتهاند. در جهان اسلام نیز اندیشمندانی همچون محمد زکریای رازی و ابوعلی مسکویه و ملاصدرا در اینباره سخن گفتهاند. امّا در این میان، تنها تکنگاری موجود در زمینة هراس از مرگ که به نحوی تفصیلی بدین موضوع میپردازد، منسوب به بوعلی سینا است. از این رساله که در مجموعه رسائل ابنسینا به طبع رسیده و به فارسی نیز ترجمه شده با نامهای «الشفاء من خوف الموت ومعالجة داء الاغتمام» و «دفع الغمّ من الموت» یاد شده است.ابنسینا هم فیلسوفی برجسته، هم یکی از بزرگترین پزشکان دورة اسلامی است که شایستة نظرورزی در خصوص این مسئلة مرزی میان فلسفه و پزشکی است؛ ازاینرو، محققان پس از وی و بهویژه پژوهشگران معاصر ارجاعات بسیاری به نگاشتة او داشتهاند. با توجه به فراوانی ارجاع محققان معاصر بدین رساله به نام ابن سینا از یکسو، و تردید برخی پژوهشگران در انتساب آن از سوی دیگر، پژوهشی دربارة نویسنده رساله صورت گرفت. با بهرهگیری از پژوهشهای پیشین و برخی دلایل متنشناختی دیگر روشن میشود که این رساله در اصل بخشی از کتاب تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق ابوعلی مسکویه استکه به اشتباه به ابنسینا نسبت داده شده. این انتساب بهدلیل اشتباه ناسخان، بهسهو یا بهعمد رخ داده است. پس از بررسی وجوه مختلفی که به این اشتباه انجامیده است، انتساب این رساله به ابنسینا نفی و صحت انتسابش به مسکویه اثبات میشود.
ملخص الجهاز:
با بهره گيري از پژوهش هاي پيشـين و برخي دلايل متن شناختي ديگر روشن ميشود که اين رساله در اصل بخشي از کتاب تهذيب الأخلاق و تطهير الأعراق ابوعلي مسکويه است که به اشتباه به ابن سينا نسبت داده شده .
رحيميان در فصـل سـوم از کتاب چکيده عقل ناب ، ضـمن ترجمه اين رسـاله ، که از ابن سـينا دانسته شده ، توضيحاتي درباره محتواي آن داده است (رحيميان ، ١٣٨٨)، در جاي ديگر نيز ترجمه و توضيحات کمپاني زارع از اين رســاله که خوف الموت خوانده شــده ، آمده اســت (کمپاني زارع و پنج تني، ١٣٩٢).
در پي اين نگـارش هـا و غـالبـا ـبا اســـتنـاد ـبه آنهـا ســـلمـان پور و همکـارانش (ســـلمـان پور و ديگران ، ١٣٩١) و عيسـيزادگان و همکارانش (عيسـيزادگان و ديگران ، ١٣٩١) در زمينۀ روان شـناسـي، منفردنژاد و حيدري(حاجي منفردنژاد و حيدري، ١٣٩٣) و آل بويه و گودرزي(آل بويه و گودرزي، ١٣٩٦) در پزشـکي، علايي و حسـن زاده (علايي رحماني و حسـن زاده ، ١٣٩٢) و منصـف و همکاران (منصـف و ديگران ، ١٣٩٥) در مطالعات اسـلامي، کاشـفي(کاشـفي، ١٣٩٠)، حکيمي(حکيمي، ١٣٧٧)، يثربي(يثربي، ١٣٨٠)، صـــادقي(صـــادقي، ١٣٨٧)، اســـعـدي(اســـعـدي، ١٣٩٥)، شــجاري(شــجاري، ١٣٩٠) و غلامي(غلامي، ١٣٩٦) در مقاله هايشــان دربارة مرگ و معاد، يحيي محمد(محمد، ١٤٢٥هـــ)، حسيني(حسيني، ١٤١٤هـــ) و بندر(بندر، ١٤٢٩هـــ) در مطالعات فلسفي ـــ کلاميشان و بسياري از پژوهشـگران ديگر که ذکر فهرسـتي از نام هاي ايشـان به طول ميانجامد، انتسـاب اين رسـاله به بوعلي سـينا را مسـلم گرفته و بر اسـاس آن دربارة انديشۀ ابن سـينا درخصـوص هراس از مرگ قلم فرسـايي کرده اند.