خلاصة:
محور مقاومت در وضعیت جدید منطقه غرب آسیا، در حوزههای مختلف با بحرانها و مسایلی ویژه مواجه شده است. در وضعیت کنونی موضوعاتی همانند جنگ داخلی یمن، وضعیت حزبالله در لبنان و عرصه جهانی، عادیسازی مناسبات میان عربها و رژیم صهیونیستی، بحران سوریه و نیز بحث الحاق کرانه باختری در اولویت مسایل درخور توجه بازیگران در محور مقاومت قرار دارد. با این حال جلب همیاری و همراه کردن قدرتهای منطقهای در مسیر راهبردهای کلان محور مقاومت نسبت به حوزههای بحران از اهمیتی فوقالعاده برخوردار است. در این میان، ارزیابی ظرفیتهای بازیگری که همسایه است، دارای سابقه همکاری با ایران است، دیپلماسی عمومی قوی دارد و مهمتر از همه توان تاثیرگذاری خوبی در معادلات منطقه دارد، برای همراهی با منافع و سیاستهای محور مقاومت منطقی و ضروری به نظر میرسد. وارد شدن آنکارا به معادلات منطقهای به گونهای که با محور مقاومت همراهی راهبردی داشته باشد، میتواند در تغییر معادلات به نفع این محور تاثیرگذار باشد و موجب شکست مخالفان شود.
The axis of resistance in the new situation of the West Asian region,
has faced crises and special issues in various fields. In the current
situation, issues such as the Yemeni civil war, the situation of
Hezbollah in Lebanon and the world arena, the normalization of
relations between the Arabs and the Zionist regime, the Syrian crisis
and the West Bank annexation issue are among the priority issues of
the resistance actors. However, attracting the cooperation and
involvement of regional powers in the direction of macro-strategies of
the resistance to crisis areas is extremely important. In the meantime,
assessing the capabilities of the neighboring actor, who has a history
of cooperation with Iran, has strong public diplomacy and, most
importantly, has a good influence on the regional equations, seems
logical and necessary to align with the interests and policies of the
resistance. Ankara's entry into regional subjects in a way that is
strategically associated with the axis of resistance can be effective in
changing the equations in favor of this axis and cause the defeat of the
opposition.
ملخص الجهاز:
بر اين اساس به دنبال پاسخ به اين سؤال خواهيم بود که «آيا امکان همکـاري امنيتـي منطقه اي ميان ايران و ترکيـه در پرونـده هاي مربـوط بـه محـور مقاومـت وجـود دارد؟ ايـن همکاري چگونه امکان عملي شدن پيدا ميکند؟» در مقاله حاضر ابتدا اين موضوع مورد بررسي قرار ميگيرد که نگاه دولتمردان ترک بـه جنـگ يمن ، حزب الله لبنان ، کرانه باختري و تشکيلات خودگردان ، توقف عاديسازي روابط عرب هـا و رژيم صهيونيستي و سوريه چگونه است ؟ آيا ميان تهـران و آنکـارا در حـوزه ايـن مسـائل نقـاطي مشـترک از منـافع و نگـاه راهبـردي وجـود دارد؟ ايـران ميتوانـد از کـدام ظرفيت هـاي ترکيـه در پرونده هاي مذکور بهره برداري کند؟ آيا ايران ميتواند وارد معامله سياسي و بده و بسـتان بـا ترکيـه شود؟ آيا ايران ميتواند از ايفاي نقش بازيگران ثالث بهره برداري کند يا خير؟ بررسيها درباره امکان همکاري ميان ايـران و ترکيـه و مناسـبات ميـان دو کشـور نشـان ميدهد که در اين زمينه ميتوان به دو ديدگاه متعارض اشاره کرد: براساس ديدگاه اول ، امکان همکاري و ايجاد هم پيماني ميان ايران و ترکيه در مقام اتحاد وجود ندارد، چون طي چند قرن گذشته دو کشور بيش از آنکه با يکديگر همکاري و تعامـل سازنده داشته باشند، درگير جنـگ و تقابـل بوده انـد.