خلاصة:
یکی از مهم ترین موضوعاتی که از دوران قدیم و به خصوص در دورة معاصر، در زمینۀ شــاه کارهای ادبی جهان و ایران همیشه مورد توجه شعرا، ادبا و منتقدان ادبی قرار داشته اســت ، «تحولات اجتماعی » یا «تعامل مشترک اجتماع و ادبیات » است . این درد مشترک حاصل تاثیر متقابل جامعه و ادبیات اســت ؛ یعنــی تاثیری که ادبیات بر جامعه می گذارد و تاثیری که جامعــه در آثار ادبی از خود بر جای می گذارد و «این دو- ادبیات و جامعه شناسی - در جامعه ما چنان به هم تنیده شده اند که تمیز [دادن ] آنها از یکدیگر کار آسانی نیست ؛ زیرا جامعه شناسی کوششی است که به روش ها و ستیزه های زندگی معنا می دهد و ادبیات تلاشــی است که به زندگی ما مفهوم می بخشد و در هر شکل و قالبی که باشد بیان کننده مجموعه ارزشــها و معیارها و ویژگی هایی است که زندگی فردی و گروهی ما انسانها بر محور آن می چرخد».(ستوده ،١٣٨١،ص ١٢) بدینگونه تاثیرگذاری هنجارهای مهم جامعه بر فرد، یکی از اساســی ترین موضوع هایی است که در علوم اجتماعی مورد مطالعه قرار می گیرد.
ملخص الجهاز:
دشواري کار از آنجا آغاز مي شود که ادبيات کلاسيک جهان و به خصوص ايران که فاقد جامعه شناســي حقيقي و علمي مدون بوده ، چگونه از مباني جامعه شناسي ادبيات و نقد ادبي برخوردار خواهند شد؟آيا اقوام ملل به صرف داشتن کتب تاريخ ادبيات که هر کدام از آنها به گونه اي از ابعاد زندگي اجتماعي شــاعران و نويســندگان شان در هر عصري اشــاره داشته اند باز مي توان سوابق زندگي آنان را جزء مباحث اجتماعي و نقد اجتماعي به حســاب آورد؟ آيا ادبيات گذشــته جهان و با آن همه سابقه درخشان ادبي و فرهنگي گذشته مي تواند براي ادب دوســتان دوره معاصر جالب و جذاب باشد؟ به خصوص با در نظر گرفتن محدوديت بينش برخي از شاعران و نويسندگان هر دوره که در آثار خود بيشتر به بعد فردي خود توجه داشته اند تا بعد اجتماعي و آرمان هاي مردمي ؟ آيا اين گونه شــاعران که به ابعاد فرهنگي زمان خود کمتر پرداختــه ، مي توانند در امتياز بندي جامعه شناســي ادبي قرار گيرند و مورد نقد واقع شوند؟و به طور خلاصه در يک جمله ، ادبيات گذشــته در عصر پر تلاش و دامن گير علم و تکنولوژي پيشــرفته معاصر چه تأثيري در افکار و اذهان مردم يا در رشد و توسعه اجتماعي و عقيدتي و فکري آنها مي تواند از خود بر جاي گذارد؟ مســلما در جواب بايد گفت هر چند ادبيات پيشين ملل به مفهوم امروزي صاحب علم جامعه شناســي مدون و علمي نبوده است ؛اما بيان اين مطلب بدان معنا نيست که ادبيات ادوار پيشــين ملتي داراي مباني جامعه شناسي سنتي نبوده و شاعران متأخر هرگز مسائل اجتماعي و اخلاقي را در شعرشان انعکاس نداده باشند؛بلکه بر عکس هر شاعري که در 231 هر عصري پاي در عرصه شعر و ادب گذاشته است ، اولين موضوعي که ذهن او را با خود درگير کرده محيط اجتماعي و تحولات آن بوده است .