خلاصة:
یکی از آرایههای هنری در ادبیات فارسی «تقابل یا تنافی فعل» است که در ساحت زبان رخ مینماید و صنعتی بدیعی به شمار میآید. آرایهی تقابل فعل اگر هنرمندانه و به صورت پیوسته همراه با آرایههایی همچون لفّ و نشر و جناس، شکل بگیرد بر بلاغت و زیبایی سخن میافزاید. این آرایه از نظر بسامد و فراوانی که بتواند ویژگی سبکی محسوب شود یعنی از فراوانی برخوردار باشد فقط در شعر و نثر جناب سعدی و حضرت حافظ، دیده میشود و منحصر به این دو قلّه شعر و ادب فارسی دری است. نگارنده در این گفتار می کوشد با نیم نگاهی به هنر شعر و ساحت زبان به ضرورت آرایه ی بدیعی «تقابل فعل» به بررسی و تحلیل آن در شعر سعدی و حافظ بپردازد.
“Discordant Verbs”, a literary trope involving juxtaposition of opposite verbs, is employed as a verbal rhetoric device in literary works. If used artistically and accompanied by such figures of speech as parallelism and pun, this literary device can add to the impressive eloquence of the speech. However, it is not so frequently used as to be considered a typical style in writing, and is exclusive to Sa’di and Hafez. By reviewing the way language and poetry are interrelated the researcher here tries to explore and analyze the figure of speech of “discordant verbs” in the poems of Sa’di and Hafez.
ملخص الجهاز:
London and newyork: Continuum 107 پيشينه ي تقابل فعل اهل نقد و بديع نگاران تاکنون از آرايه ي »تقابل فعل « در آث ار خود نام نبرده اند اما از صنعتي بديعي با نام متضاد يا مطابقه ، تضاد، ط باق نام ميبرند که مربوط به تضاد يا ط باق دو اسم يا صفت است و نمونه هايي که ارائه کرده اند نيز دلالت به همين معني دارد مانند: »متضاد، اين صنعت چنان باشد که دبير يا شاعر در نثر و نظم الفاظي آرد که ضد يکديگر باشد چون : حار و بارد، نور و ظلمت ، درشت و نرم ، سياه و سپيد و اين را خليل احمد مطابقه خوانده است « رشيدالدين و ط واط ، ١٣٦٢: ٢٤( »مطابقه در اصل لغت مقابله ي چيزي است به مثل آن و ط باق الخيل آن است که اسب در رفتار پاي به جاي دست نهد و در صنعت ، مقابله ي اشياء متضاد را مطابقه خوانند.