خلاصة:
سید میرآقا متخلص به مفتون همدانی (1268-1334ه.ش) از شاعران سرآمد معاصر است که از او دیوانی حجیم به جای مانده و مهارت و شهرت وی در غزلسرایی است. مفتون پهلوانی نامی در رشتهی ورزش باستانی بود، از این رو روحیهای جوانمرد داشت. در شعر مفتون مضامین تعلیمی و آموزهی دینی و اخلاقی فراوانی به چشم میخورد. در این جستار به شیوهی توصیفی، تحلیلی و استنادی، مضامین و درونمایههای دینی و اخلاقی در غزلیات دیوان مفتون همدانی در دو محور فضائل و رذایل اخلاقی بررسی و ارزیابی میشود. تبیین فضائل اخلاقی چون محبت، تواضع و فروتنی، قناعت، خاموشی و رازداری، صلح و آشتی، رضا، رعایت ادب، عفو و گذشت، و رذایل اخلاقی چون جاه طلبی، خودبینی و غرور، ریاکاری، آزار دیگران، شهوت پرستی، بدحسابی، ظلم و ستم و... به روش توصیفی صورت گرفته است. نمایی کلی از اشارات شاعر به مفاهیم اخلاقی نشان میدهد که در غزلیات بررسی شده، 119 بار به فضایل اخلاقی و 26 بار به رذایل توجه شده است.
ملخص الجهاز:
(طوسي ، ١٣٨٨: ٣٩٦) نمونه اي از اشعار مفتون درباره ي نترسيدن از مرگ : نيست ما را وحشتي از آفتاب رستخيز سايه بان ها بر سر از بال هما داريم ما (مفتون : ٤٢٤) خداگواست که مردن براي زندگي است چنان که هـرکه زمادر براي مردن زاد (مفتون : ٥٠٥) کجاست مرگ ؟ که چون جان کشم در آغوشش اگر به مرگ توان رست از کمند عذاب (مفتون : ٤٢٩) گريبان اجل افتاده در چنگم به آساني زروي شوق مي نازم به بخت مقبلم امشب (مفتون : ٤٣٣) به مرگ رستم از اين دامگاه پر آشوب که غير مرگ ز شش سوره فرار نداشت نگر به تاج شهان بعد مرگ تا بيني که تاج و تخت شهان نيز افتخار نداشت (مفتون ،: ٤٨٦) تهذيب نفس خداوند در قران کريم مي فرمايد: «َقد اَفلَحَ من زَکّها وََقد خابََ من دَّسيها» (شمس ، ١٠-٩) بي ترديد کسي که نفس را از آلودگي پاک کرد و رشد داد بر موانع وم شکلات دنيا و آخرت پيروز شد و کسي که آن را به آلودگي ها و امور بازدارنده از رشد بيالود از رحمت حق نااميد شد.
(راستگو، ١٣٧٦: ٢٦٠) حافظ مي گويد: در کوي عشق شوکت شاهي نمي خرند اقرار بندگي کن و اظهار چاکري (حافظ ،١٣٦٧ :٢٤٧) در شعر مفتون نيز مي خوانيم : زتاب طرّه ، آزار دلم کم کن که اين خسته ندارد طاقت و سرپنجه ي زور آزمايي را (مفتون : ٤١٩) قدر خود را چو بداني همهَ قدرَت دانند جاي خود گر بشناسي همه جا جاست تو را (مفتون : ٣٩٩) فضيلت قناعت در باره ي قناعت گفته اند: «قناعت ، وقوف است برحدّ قلّت و کفايت و قطع طمع از طلب کثرت و زيادت و هر نفسي که بدين صفت متّصف باشد و بدين خلق متخلّق گشت ، خير دنيا و آخرت و گنج فراغت و غنا يابد و راحت ابدي نصيب او گردد.