خلاصة:
متفکران اسلامی از بدو شکل گیری فرهنگ وتمدن اسلام در تفسیر متون اسلامی ونحوه ی استنباط و بهره گیری از آن متون مقدس درهستی شناسی و اصول عقیدتی وبکارگیری آنها در دستورالعمل وراه و روش مسلمانی (فقه) ،دیدگاههای گوناگونی ارایه داده ند، از این رو جهت گیری های مختلف، پدید آمده ومنشاء مکاتب گوناگون کلامی وفقهی شده است؛برخی به ظواهر متون بدون هر گونه تاویل وتفسیر عمل کرده و با هرگونه خرد ورزی ودخالت عقل در این عرصه مخالفت نمودند وگروهی دیگر، برای عقل اهمیت فراوانی قایل شده وآیات و روایات را ازاین رهگذر تاویل وتفسیر نمودند؛ که درنتیجه موجب پیدایش نحله های کلامی متعدد،چون؛عدلیه ، اشاعره و ماتریدیه وظاهریه و....شده است واز سوی دیگر همین طرز تفکر در عرصه فقه ومبانی استنباط موثر افتاده و مکاتب فقهی گوناگونی چون ، اصحاب رای ، حدیث،وظاهریه و.... را در اهل سنت و روشهای اصولی واخباری را در شیعه امامیه پدید آورده است،این پژوهش به روش تحلیلی وتوصیفی و با تطبیق آراء گوناگون متفکران این مکاتب به این نتیجه دست یافته است که گرچه همهی اندیشمندان اسلامی درتحقیقات و مطالعات کلامی وفقهی اهداف واصول مشترک داشته اند ، ولی رویکرد آنان به عقل درمواجهه با نصوص ،موجب تعدد روشها ونگرشها، در عرصه های نظری و عملی شده است.
ملخص الجهاز:
درباره ي اصول عقايد اهل حديث ، از همان قرن سوم ، کتاب ها و رساله هايي نوشـته شده است که در آن ها ،رئوس عقايد متکي به ظواهر قرآن و حديث ،نگارش يافتـه اسـت ، که با بررسي ظواهر متون ديني ديده مي شود که علاوه بر مردود دانسـتن ايـن انديشـه هـااز نظر عقل ، با آيات قرآني نيز سازگار نيستند، انديشه هاي مکتب اهل حديث ،آثار و عواقـب ويرانگري براي اسلام و مسلمين و اهداف عاليه اي که شريعت اسلامي براي بشريت در نظر گرفته بود،درپي داشت ،وراه خـرد ورزي رادر عرصـه هـاي تئوريـک وعرصـه هـاي عملـي اجتهادي ،مسدود کرد واين تفکر براي استمرار حکومتهـاي جـور، پشـتيباني عقيـدتي قـوي بود،آنگونه که با تمسک به قضاء الهي و جبر حتمي دانستن حوادث ، چه ناشايسـتهايي را که مرتکب نشدند ،و نامردمي ها و ستم ها و بي لياقتي هاي خود رادراداره ي امـور منتسـب به خواست وارده ي حق تعالي دانسته و حکومت خود را معلول تقدير معرفي مـي کردنـد ، اماديري نپاييد که اين وضعيت فکري ، دانشمندان مسلمان را بر آن داشت که با ايـن عقيـده ي مخرب مخالفت کرده ،آنگونه که برخي سعي بر عقلاني کردن و برخي تلاش در مقابله با آن را مورد اهتمام قرار دادند؛يکي از کساني که در اين زمينه اقدامات مـوثري انجـام داد ،ابوالحسن اشعري بود ، که با اعتقاد به آن مباني شـيوه اصـلاح آنهـا را درپـيش گرفـت ، بـا توجه به سير تحول وتطور موضـعگيري هـاي کلامـي وي و تبـدل راي از مبـاني عقلگرايـي محض اعتزالي به نقل گرايي و سپس نقل گرايي ميانه ،اقداماتي در ايـن مسـير انجـام داد؛ او که در ابتداء شاگرد و پيرو مکتب اعتـزال بـود، بـا روي آوري بـه نحلـه ي اهـل حـديث در صدد تعقلي نمودن آموزه هاي آنان برآمد.