ملخص الجهاز:
"وفور داستانهای آپارتمانی در کنار تولید انبوه کتابهای کمک‌درسی و کمک‌عرفانی که یکی دیگری را بازتولید می‌کند،معطوف به این حقیقت است که اولا تجربهء نویسنده از چاردیواری خانه،اداره و کافه پا فراتر ننهاده است،ثانیا دانش کافی ندارد تا روابط پنهان بین اشیأ،امور و اشخاص را بکاود و بررسی کند،ثالثا تصورش از فرم تحمیل زیب و زیور بدلی به داستان است،نه اینکه فرم بازتولید چالش دیالکتیکی شگرد و محتوا باشد و دست آخر اینکهخ او دچار روزمرگی است.
* داستانهای مجموعهء عسکر گریز واقع‌گرایانه‌اند،یعنی از واقعیتی به‌نام جنگ نشئت گرفته‌اند ولی مبدأ واقعیت جنگ،ذهن مؤلف است که تجربه‌ها و دانسته‌های خود را خانه‌تکانی می‌کند و در بین آنها دست به گزینش می‌زند.
مرد جوان نه زندانی است،نه تحت‌نظر ولی حس می‌کند که در کشور اشغال شدهء خود تحت تعقیب نیروهای نامرئی است.
در بین پاها گامهای موزون و آهنگینی هم هست که با دیدن آن،مرد جوان با دختر دلخواه خود لبخندی ردوبدل می‌کند ولی بلافاصله ترس برش‌می‌دارد که اگر بپرسند با او آشنایی،چه بگوید؟ بدیهی است اضطراب در کشور تحت اشغال منشأ واقعی دارد و مرد جوان جابه‌جا باید به مأموران جواب پس بدهد.
به این ترتیب رند بچه کابل قاعدهء قصاب و قربانی را خود رقم می‌زند و مرگ را به قصاب تحمیل می‌کند.
اما بادبادک نمادین از شهر دور می‌شود تا بلکه به کوه،جنگل و دریا پناه برد ولی تمام سرزمین به سنگر تبدیل شده است:«رگبارها از هر طرف به او هجوم می‌آورند: فقط شب،اگر،شاید،که هرچه زودتر بیافتد این شب."
(
, 
, 
)
