ملخص الجهاز:
"امید) سلامت را نمیخواهد پاسخ گفت، سرها در گریبان است.
نگه جز پیش پا را درد،نتواند، که ره تاریک و لغزان است.
و گر دست محبت سوی کس یازی، به اکراه آورد دست از بغل بیرون; که سرما سخت سوزان است.
نفس،کز گرمگاه سینه میآید برون،ابری شود تاریک.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است...
سلامم را تو پاسخگوی،در بگشای!
منم من،میهمان هر شبات،لولی وش مغموم.
منم من،سنگ تیپا خوردهی رنجور.
بیا بگشای در،بگشای،دلتنگم.
صدایی گر شنیدی،صحبت سرما و دندان است.
من امشب آمده ستم وام بگذارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
چه میگویی که بیگه شد،سحر شد،بامداد آمد؟ فریبت میدهد،بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست.
حریفا!گوش سرما برده است این،یادگار سیلی سرد زمستان است.
حریفا!رو چراغ باده را بفروز،شب با روز یکسان است.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دستها پنهان نفسها ابر،دلها خسته و غمگین، درختان اسکلتهای بلورآجین، زمین دلمرده،سقف آسمان کوتاه، غبارآلوده مهر و ماه، زمستان است."