خلاصة:
اتیک یا اخلاق مرامی زمانی است که کنشگر براساس فضایِ ارزشیِ مشخص، اساس حرکت خود را بر رفع نیاز دیگری قرار میدهد و از این طریق، راهی بهسوی «بازتعریف» خود مییابد. گفتهپردازی در گفتمانهای موجود در جامعه و فرهنگ ریشه دارد که بر اثر استفاده در طول زمان، درون یک فرهنگ نهادینه شدهاند. جوانمردان و عیاران گروهی اثرگذار در تاریخ اجتماعی ایران محسوب میشوند. حضور و رواج مرام و منش جوانمردان در بین عامه، در هنر و ادبیات عامیانه که قصه جزئی از آن است، منعکس شده است. پژوهش حاضر براساس رویکرد نشانه- معناشناسی، به بررسی گفتمان عیاران، نظام معنایی برنامهمحور و مجابسازی درابومسلمنامه پرداخته و بر این فرضیه استوار است که کنشگر عیار با نظام ارزشی و آیینی خود، از سایر عاملهای کلامی متمایز میشود. عیار با قرار گرفتن در منطق و محاسبات نظام برنامهمحور، کنش اصلی را به نفع دیگری بهانجام میرساند. دروغ و مجابسازی با ارزشگذاریهای متفاوت، ابزارهای کاربردی و استراتژیهای وی محسوب میشوند؛ بنابراین، جدایی بین نظام مجابسازی و برنامهمحور ایجاد نمیشود. از سویی، کنش عیار امری مرامی و ارادی است. بررسی وضعیتهای عاطفی و فضاهای ارزشی که «خواستن» عیار را شکل میدهند، بخش دیگری از پژوهش است.
ملخص الجهاز:
تحليل روايي عياران و ارائه الگوي معنايي آن براساس ابومسلم نامه کبري بهمني * ١ 1 )تاريخ دريافت ۹٥/١١/١١، تاريخ پذيرش ۹٦/١/٣٠( چکيد اتيک يا اخلاق مرامي زماني است که کنشگر براساس فضاي/ ارزشي / مشخص ، اساس حرکت خود را بر رفع نياز ديگري قرار مي دهد و از اين طريق ، راهي به سوي »بازتعريف « خود مي يابد.
پژوهش حاضر براساس رويکرد نشانه - معناشناسي ، به بررسي گفتمان عياران ، نظام معنايي برنامه محور و مجابسازي در ابومسلم نامه پرداخته و بر اين فرضيه استوار است که کنشگر عيار با نظام ارزشي و آييني خود، از ساير عامل هاي کلامي متمايز مي شود.
اين جريان که هم با حيات اجتماعي پيوند داشته و هم بخشي از حيات روحي و فکري جامعه ايراني را تحت تأثير قرار داده، به تناسب تحولات اجتماعي و فکري، مفاهيم و معاني / متفاوت و گاه متضاد را در خود جاي داده است ؛ به طوري که به گفته شفيعي کدکني ، بين جريان عاميانه )فتوت ارباب حرفه ها(، صوفيانه و قلندرانه آن ، تفاوت و تمايز بنيادين وجود دارد.
فهم بهتر اين نظام گفتماني در گرو/ شناخت ارزش هاي مرامي و اخلاقي است که کنشگر با حفظ و پايبندي به آن ها، از کنش برنامه محور براي کسب شي ء ارزشي فراتر مي رود.
اين نوع کنش ها تنشي را ايجاد مي کنند که محور دروغ را از گروه جوان مردان / ياريگر به گروه ضدعامل منتقل مي کند؛ يعني در زمان قدرت گرفتن عامل فاعلي ، ابزاري براي ضدعامل مي شود؛ ازاين رو، دروغ ازبين نمي رود و به ترفندي براي حريف ضعيف تر تبديل مي شود و فقط ارزش گذاري آن تغيير مي کند.