خلاصة:
حاجیآقا ازجمله آثار داستانی صادق هدایت، و برشی از زندگی مردی به نام حاجی ابوتراب است که در عین شهرت به نیکوکاری و خیرخواهی در بین اطرافیانش، در باطن فردی حیلهگر و منفعتطلب است و ویژگی خساست و مالپرستی او از مرزهای یک احساس گذشته و به یک بیماری هولناک تبدیل شده است. آنچه بررسی احساس خساست از دیدگاه نشانه ـ معناشناسی احساسات را اهمیت میبخشد تکیه بر جنبۀ بینالاذهانی و تعاملی، یا طبق اصطلاح لاندوفسکی، «سرایتی» این احساس است. بر این اساس، در این پژوهش برآنیم تا با پیروی از نظریات منسجم صاحبنظرانی همچون گرمس و فونتنی، دربارۀ شکلگیری احساسات بشری، خساست را بهعنوان نشانه ـ معنا در این داستان تحلیل کنیم و به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که چگونه احساس خساست بهمنزلۀ مدل احساسی فردی و مجرد، احساسی بینالاذهانی است و چگونه خساست حاجیآقا از مرز خصلتی شخصی میگذرد و بعدی اجتماعی پیدا میکند. در این راستا، ابتدا به بررسی چگونگی شکلگیری بعد احساسی گفتمان در این داستان خواهیم پرداخت و سپس نقش بعد اجتماعی را در شکلگیری خساست بررسی خواهیم کرد. در آخر، خواهیم دید که جایگاه خساست در این داستان، تا چه اندازه با الگوهای نظاممند نشانه ـ معناشناسی عواطف و احساسات مطابقت دارد.
Haji-Agha, written by Sadeq Hedayat, tells the story of Haji-Abutorab who is known as a benefactor and philanthropist among his people, but is actually a sly and stingy man inside. His miserliness and materialism is not only a simple attribute but a horrid sickness. What makes the semio-semantic analysis of this feeling significant is the inter-mental or interactional aspects, what Landowski labels the contagious of this feeling. Thus, this study aims to follow figures like Greimas and Fontanill on the formation of human feeling, and analyzes miserliness through a semio-semantic perspective. The study aims to answer how miserliness as a model of individual feeling is an inter-mental one, and how Haji-Agha's miserliness changes from a personal feature to a social one. In this regard, first, the formation of emotion discourse in the story is analyzed, and then, the social aspect of miserliness is discussed. In the end, the concept of miserliness is discussed through the semio-semantic system of feelings.
ملخص الجهاز:
در اين راستا، در کنار بعد کنشي و 4 شناختي، به بعد احساسي گفتمان نيز توجه جدي شده و نشانه ـ معناشناسي احساسات بر «ساخت و پردازش معناشناختي بعد عاطفي در گفتمان » (٢٢٥ :٢٠٠٠ ,Bertrand) متمرکز شده است ، و اين مسئله به معناي در نظر گرفتن احساس ، نه به معناي آنچه وجود حساس سوژة واقعي را تحت تأثير قرار ميدهد، بلکه به مثابۀ تأثير معنايي است که در زبان ثبت و رمزگذاري ميشود (همان ).
پرسش اصلي که مطرح ميشود اين است که چگونه سير شکل گيري نشانه ـ معناي خساست در داستان حاجيآقا اين احساس را از يک عامل مخرب شخصيت و زندگي فردي ارتقا ميبخشد و آن را به مثابۀ موجوديتي برآمده از جهان درون بشريت معرفي 3 ميکند که به تدريج ظهور و بروز مييابد و تمامي تصميم گيريها، کنش ها، واکنش ها و جهت گيريهاي رفتاري سوژه را در بعد روايي و احساسي گفتمان ، تحت کنترل درميآورد.
بايد گفت که برداشت سوژة خسيس از مفهوم رقيب ، در جايجاي داستان و به تناسب موقعيت و شرايط شخصيت ها تغيير ميکند؛ اما نکتۀ مسلم آن است که اين رقيب ، از آن جا که با مال دوستي و نفع پرستي بيمارگونۀ حاجيآقا در تضاد قرار گرفته است ، گاه گاه بر تعلق و بهره مندي سوژه از موضوع ارزشياش سايه ٣٢ ميافکند و پيوسته او را از خطر از دست دادن آن آگاه ميسازد؛ زيرا سوژه پيش از آنکه اين سايه را حس کند از ارزشي که در اختيار دارد آگاه است : «سوژه از وراي اين سايه ها، بهتر ميتواند ارزش شي ء را بشناسد» (٤١ :١٩٩١ ,Fontanille &Greimas ).