ملخص الجهاز:
"زن سراسیمه از اتاق بیرون میرود در توالت را باز میکند؛کسی آنجا نیست.
گلویش از شدت خشکی میسوزد؛قلبش چنان میتپد که عنقریب است از سینه بیرون بزند؛در یخچال را باز میکند:بطری آب را برمیدارد و سر میکشد!آب از گوشه دهانش سرازیر میشود و بر گردن و پیراهنش میریزد بطری را روی میز میگذارد؛نفس عمیقی میکشد و با پشت دست؛دهان و گردن را پاک میکند: آخه تو این هوا کجا رفته؟اون هم این وقت شب!سابقه نداره!
از آشپزخانه بیرون میآید؛کلید در ورودی را میچرخاند در را آرام باز میکند و سرک میکشد؛تیرگی شب بر همهجا مستولی است.
صدای باران کمتر شده اما هوا همچنان تاریک است.
؟ به سمت کمد میدود؛آن را باز میکند:لباسهای امید نیست توی دلش خالی میشود؛زانوهایش سست میشوند؛بیاختیار مینشیند: -خدای من باورم نمیشود!چه اتفاقی افتاده؟!
پنجره را باز میکند و به ایوان میرود؛تمام شهر در مه غلیظی محو شده!
کشوی میز را میکشد و آلبومی از آن بیرون میآورد؛آن را باز میکند؛آلبوم خالی است!!"