خلاصة:
نقش کنشگران انسانی در ساخت جامعه ایمانی مسألهای مهم تلقی میشود و عواطف و احساسات به عنوان مؤلفههای هویتبخش و اثرگذار نقش تعیین کنندهای در کیفیت و کمیت کنشگری انسانها دارد. این مسئله زمانی اهمیت مضاعف مییابد که بدانیم متغیر جنسیت نیز میتواند در به کارگیری آن سهم داشته باشد. با توجه به اهمیت و محوریت متون مقدس در استنباط آموزههای دینی اسلام و یهودیت، هدف این پژوهش بررسی مقایسهای احساسات در قرآن و عهد قدیم با تاکید بر متغیر جنسیت است. این پژوهش به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی و برمبنای آیات قرآن و عهد قدیم انجام میشود. نتایج اولیه این تحقیق گویای آن است که عواطف و احساسات در قرآن کارویژه خاص خود را دارد و میتواند یک عامل هویتبخش برای انسانها و به خصوص برای زنان باشد. این عامل هویت بخش با نقشهای زنانه سازگاری دارد و برخلاف نگاه رایج ضعف محسوب نمیشود. در عهد قدیم دیدگاه مثبتی نسبت به احساسات انسان وجود دارد و این احساسات در آیات مختلف توصیف و بحث می شود. اغلب شخصیت های عهد قدیم احساسات خود را بروز میدهند اما درباره نسبت این احساسات با جنسیت دیدگاه ها متفاوت است. در تحلیلهای موجود برخی معتقدند زنان احساسی تر از مرداناند و برخی تلاش میکنند تا بر برابری زن و مرد در داشتن احساسات و بروز آن تأکید نمایند. دیدگاه قرآن و عهد قدیم در اینباره تفاوتها وشباهتهایی دارد که در این مقاله بررسی و تبیین میشوند.